جدول جو
جدول جو

معنی اعتوار

اعتوار((اِ))
دست به دست دادن، به یکدیگر عطا کردن
تصویری از اعتوار
تصویر اعتوار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اعتوار

اعتوار

اعتوار
دست بدست گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اعجازالنخل بیخهای خرمابنان. (از منتهی الارب). ریشه های درخت خرما. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، رکوب الرجل فی الطلب اعجازالابل، مرتکب خواری و سختی گردیدن و صبر نمودن بر تکلیف و مشقت و بر محرومی از حق خود و تقدم دیگری بر وی و کوشش کردن در طلب چیزی. یقال: رکب فی الطلب اعجازالابل، مرتکب خواری و سختی گردید و... (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

استوار

استوار
پایدار، ثابت، متقن، پا برجا، راسخ، متین، محکم، امین
استوار
فرهنگ لغت هوشیار

اعتجار

اعتجار
پوشنه نهادن (پوشنه جلد معجر) روسری بستن، دستار نهادن، زاییدن پس از نومیدی (یائسگی)
فرهنگ لغت هوشیار