- اعتناق
- کاری را به گردن گرفتن
معنی اعتناق - جستجوی لغت در جدول جو
- اعتناق
- دست به گردن یکدیگر انداختن، به گردن گرفتن چیزی
- اعتناق ((اِ تِ))
- دست به گردن یکدیگر انداختن، امری را به گردن گرفتن، نوازش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خفگی و گلوگیر شدن
تنگنا، خفگی، فشار، تنگنا
دیری کردن، باز داشتن
پیش گرفتن، پیش آمدن
بد آمدن، ندانم کاری، نپسندیدن ناخوش داشتن، به زور گرفتن
دست به گردن شدن، به زور گرفتن
به یکسو شدن، کناره گزیدن
مغاک کردن: (مغاک گودال در زمین و جز در زمین
دل باختن، برآویختن معشوق شدن
ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم، خفه شدن، خفقان، خفه کردن
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خپک، خپه، کیارا، خبه، خبک
اختناق رحم: در پزشکی نوعی بیماری رحم که به ویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بی شوهر عارض می شود و عوارضی شبیه صرع و غش به آن ها دست می دهد
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خپک، خپه، کیارا، خبه، خبک
اختناق رحم: در پزشکی نوعی بیماری رحم که به ویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بی شوهر عارض می شود و عوارضی شبیه صرع و غش به آن ها دست می دهد
پروا، روی آوری، پرداختن
بنده ای را رها وآزاد کردن
توجه داشتن به امری یا کسی، اهتمام ورزیدن بکاری: توجه داشتن بامری یا کسی، فکر اندیشه توجه
جمع عنق، گردن ها جمع عنق گردنها
عنق ها، گردن ها، جمع واژۀ عنق
آزاد کردن، رها کردن، آزاد کردن بنده
اهتمام ورزیدن به کاری، توجه داشتن به امری یا کسی
جمع عنق، بداخلاق ها
درخشیدن، درفشیدن
پوشیده شدن
احتراز، پرهیز، دوری
منسوب باختناق
خوی گیری، دروغبافی
پاره شدن
لو یشه بندی (لویشه چوب و ریسمانی که به دهان چارپایان بندند، استوار شدن
موی ستردن
آتش گرفتن
تلو تلو خوردن، گردنکشی
خون آلوئگی، خرامیدن