- اطلاق
- روان کردن، گشودن رهانیدن، هلاندن (طلاق دادن)، یله کردن خان و مان یله کردم (تاریخ برامکه)، گشتن دادن رها کردن آزاد کردن: اطلاق محبوسین، استعمال کلمه ای در معنیی مخصوص، رهایی آزادی خلاص از بند و قید، حقی که بنویسنده مفاصا حساب پرداخته میشد حق الاطلاق، جمع اطلاقات
معنی اطلاق - جستجوی لغت در جدول جو
- اطلاق
- استعمال کلمه ای مخصوص خواه به طریق حقیقت و خواه بر سبیل مجاز، گشودن، روان کردن، رها کردن، آزاد کردن
- اطلاق ((اِ))
- رها کردن، آزاد کردن، به کار بردن واژه هایی در معنای مخصوص، رهایی، آزادی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که از لشکریان نیست، آزاد از سپاهی گری
ترکی مرداب زمین یا آبی راکد که پای در آن فرو رود، لجنزار
جمع خلق، جامه های کهنه ژنده ها، جمع خلق، رفتار خوی ها فرخوی ج خلق، خویها
بی آراماندن، تیز کردن تند و تیز کردن، سست گرداندن، سرگین انداختن پرندگان
شمشیر کشیدن از نیام، به هم خوردن دندان ها از سرما
لغزانیدن، نیکویی کردن، بخشیدن، به گناه برانگیختن
فریادکشیدن
رفتار، منش شناسی، منش، خو، خوی ها، منش ها، فراخویی
آگاهی، آگاهبود
جمع طوق، یاره ها گردن بندها چنبرها جمع طوق گردن بندها
جمع طل، ویرانه ها، لاشه ها جمع طلل. نشانهای سرای جایهای بلند و بر جسته از خانه های خراب، کالبدها
رایگان کردن ناچیز گرداندن
راز گفت، برگ کردن، نیکویی کردن، از کوه بالابردن آگاهی ازد، دمیدن آفتاب آگهی یافتن واقف شدن بر کاری آگاه گردیدن،جمع اطلاعات. اطلاع امر، دانستن آن
جمع طلس، نامه های زدوده، جامه های ریمناک
ترکی بارافکنی دام گستردن، خاموش ماندن، سر به پایین افکندن، چشم فروبستن ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن
هم عقیده شدن جمعی برای کاری
جمع علق، گرانمایه مکل انداختن مکل زالو یازلو، در دام انداختن، چنگ در زدن
ناآرامی بی آرام کردن، جنبانیدن بی آرام کردن آرام بودن، جنبانیدن
دربستن، پیچیدن گرایی، وا داشتن، به خشم آوردن در بستن بستن در، پیچیده گفتن دشوار گفتن، دشوارگویی. پیچیده گویی، جمع اغلاقات
تهیدستی، آفگانه فکندن بی چیز شدن درویش گردیدن، تهیدستی درویشی. درویش شدن، بی چیز شدن
روان شدن روانگی، گشاده رویی گشاده زبانی گشاده شدن روان شدن رها شدن، گشاده رو شدن، گشادگی رهایی. یا انطلاق لسان. گشاده زبانی
الاغ
ترکی جای خنک آدغر ییلاق
طبق ها، پوشش ها، جمع واژۀ طبق
طوق ها، گردن بندها، چیزی که گرداگرد چیزی را می گیرد
نخطی حلقه مانند دور گردن برخی پرندگان و حیوانات ها، جمع واژۀ طوق
نخطی حلقه مانند دور گردن برخی پرندگان و حیوانات ها، جمع واژۀ طوق
گشاده شدن، رها شدن، گشاده رو شدن
طلل ها، ویرانه ها، جمع واژۀ طلل
بی چیز شدن، درویش شدن، درویشی، بی چیزی
واقف گردیدن، دیده ور شدن، آگاه شدن، آگاهی، خبر
خلق ها، خوی ها، طبع ها، عادت ها، جمع واژۀ خلق
پوشاندن، تا کردن، بر هم نهادن، اجماع کردن بر کاری، گرد آمدن و هم رای شدن گروهی برای کاری
غلق ها، قفل یا کلون درها، درهای بزرگ، جمع واژۀ غلق