جدول جو
جدول جو

معنی اطفار - جستجوی لغت در جدول جو

اطفار
(خوا / خا)
داخل کردن سوار پای خود را زیر بغل دست اسب، و آن عیب است مر سوار را. (از منتهی الارب). اطفار سوار اسب را، دو پای خود را در دو بیخ ران اسب فروبردن، و این برای سوار عیب است. (از اقرب الموارد). اطفار سوارکار یا راکب، دو پای خود را در دو بیخ ران اسب فروبردن در حال دویدن اسب. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
اطفار
(خَ)
فروبردن و درآویختن ناخن در چیزی، یا اظّفار است. (از متن اللغه). رجوع به اظّفار شود.
لغت نامه دهخدا
اطفار
(اَ)
در تداول عامه، بجای اطوار. رجوع به اطوار شود.
- اطفار آمدن، اطوار آمدن. رجوع به اطوار شود
لغت نامه دهخدا
اطفار
تند دواندن، شتاباندن دگر گشته اطوار لوسبازی جمع طور. راهها طریقه ها، روشها رسمها، رفتار، اداو حرکات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسفار
تصویر اسفار
(پسرانه)
معرب اسوار از نامهای تاریخی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اطفال
تصویر اطفال
طفل ها، کودک ها، بچه ها، کوچک ها، جمع واژۀ طفل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افطار
تصویر افطار
باز کردن روزه با خوردن غذا، روزه گشادن، روزه شکستن، کنایه از وقت روزه گشادن، کنایه از افطاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطوار
تصویر اطوار
طورها، پنجاه و دومین سورۀ قرآن کریم ها، مکی ها، دارای ۴۹ آیه ها، کوه ها، جمع واژۀ طور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اظفار
تصویر اظفار
ظفرها، ناخنها، جمع واژۀ ظفر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
در تداول عامه، بجای اطواری. رجوع به اطواری شود، اطلاح کسی، مانده کردن و زحمت دادن وی را. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تهی شدن، خشک شدن بی آب و گیاه شدن خشکناکی، ویرانی گشتن تهی شدن ویران گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطرار
تصویر اطرار
بر آغالیدن (تحریص)، خوار کردن، ناز و گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطثار
تصویر اطثار
بسیار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغفار
تصویر اغفار
جمع غفر، بز کوهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افطار
تصویر افطار
روزه گشادن، روزه شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکفار
تصویر اکفار
بی دین گرداندن، بی دین خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطفاح
تصویر اطفاح
لبالبی لبریز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفار
تصویر انفار
رمانیدن، چیر فرمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطفال
تصویر اطفال
جمع طفل، بچه، نوزادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطفاف
تصویر اطفاف
آگاهاندن، نزدیک شدن، فرو گرفتن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطوار
تصویر اطوار
روشها، طریقها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطهار
تصویر اطهار
جمع طاهر، پاکیزگان پاکان پاکاندن: پاک کردن جمع طاهر پاکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطیار
تصویر اطیار
پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظفار
تصویر اظفار
جمع ظفر، ناخن ها، خرد ستارگان، چروک جامه جمع ظفر ناخنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشفار
تصویر اشفار
جمع شفر، مژه گاه ها پلک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفار
تصویر اصفار
تهیدستی درویشی خانه به دوشی تهی کردن خانه
فرهنگ لغت هوشیار
مسافرتها، سپیدیهای روز، کتابهای بزرگ، نامه ها، کتابهای کلان، ج سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخفار
تصویر اخفار
پیمان شکستن شرمسار شدن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجفار
تصویر اجفار
جمع جفر، بزغالگان، نوبرگان، ناپدید شدن، بازماندن از هم بستری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطفاری
تصویر اطفاری
لوس ننر شخصی که اطواردر میاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
جمع سفر، سفرها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
جمع سفر، نامه ها، کتاب ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفار
تصویر اسفار
((اِ))
به روشنایی صبح درآمدن، روشن شدن صبح، آشکار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افطار
تصویر افطار
((اِ))
روزه شکستن، روزه گشایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطفال
تصویر اطفال
کودکان
فرهنگ واژه فارسی سره