- اضطمام
- فرا گرفتن فراهم آوردن فراگیری
معنی اضطمام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لاغر کردن
بر افروخته شدن، آتش
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، اشتعال، شعله زدن، ضرام، تلهّب، توقّد، گر زدن، گر کشیدن، التهاب
فرارسیدن پیری، سفید شدن موی
فرارسیدن پیری، سفید شدن موی
گیسو بریدن پرکردن چاه
چاه روبی، خانه روبی خانه تکانی
پیشوا گرفتن، به مادری برگزیدن
با هم کوفتن، در هم آمیختن از بیخ کندن، برکندن در زبانزد سوفیانه نمایانی خدا در دل و بیرون رفتن مهر چیزهای دیگر از دل دل کندن از بیخ بر کندن چیزی را از بن بر کندن استیصال، تجلیات حق که بر قلب بنده فرود آید و او را مقهور خود کند. از بیخ وبن کندن
راست ایستادن
بویش بوییدن
درماندگی
دلواپسی، پریشانی، آسیمه سری، سرآسیمگی
آهنگیدن، پیروی
پشتکار، کوشش
همراه
ستم کشیدن و احتمال کردن
دسته پرونده پشتواره
چیرگی کاردانی نیرومندی
نیرومندشدن
بیچاره وحاجتمند کردن کسی را، ناچار شدن، درماندگی
بی تهبی، جنبیدن ولرزیدن، طپیدن، آشفتگی
بر پهلو خفتن، برشکم خفتن
بغل کردن
یک شانه پوشی: پوششی که تنها یک شانه و یک بازو را می پوشاند به کول انداختن
به پنجه بر گرفتن
مضطرب شدن، ناراحت شدن
به باد دشنام گرفتن، پیر گشتن
بسته شدن، استوار شدن
پیر شدن، گداخته شدن: پیه یا یخ، پخته شدن چون سبزی
اندوهگینی اندوهگنی فرو پوشیدگی
دزد انبازی (انبازی شرکت) همدستی با دزدان
محو و نابود شدن
محو شدن
فراهم آمدن، با هم آمدن