معنی اضطرام اضطرام افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، اشتعال، شعله زدن، ضرام، تلهّب، توقّد، گر زدن، گر کشیدن، التهابفرارسیدن پیری، سفید شدن موی تصویر اضطرام فرهنگ فارسی عمید