- اصناف
- جمع صنف، قسمتها، انواع، گونه ها، گروهها، پیشه وران
معنی اصناف - جستجوی لغت در جدول جو
- اصناف
- صنف ها، نوع ها، گونه ها، رسته ها، پیشه ورها، جمع واژۀ صنف
- اصناف
- جمع صنف، دسته ها، رسته ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گران بیماری سخت بیماری، لاغرکردن لاغرشدن نزاریدن
باز گردانیدن چیزی، اصراف شاعر در شعر، اصراف از چیزی ورد کردن آن وراندن آن
جمع صدف، غلاف مروارید
برگ برگ گرد آوردن
پناهاندن، پناه ها، کنارها
دادمندی
جمع صیف، تابستانها
سرسنگینی، خشمناکی
جمع صنم، بتان جمع صنم بتها بتان
پیشه آموزی، یاری دادن
استوار کردن
گرانجانی، دشمنی
کرانه ها، اطراف
میانه روی، عدل و داد کردن
شتابیدن آمادگی برای گریه نرم خندیدن
کنف ها، جوانب، کرانه ها، گوشه ها، جمع واژۀ کنف
خدمتگزاران، آنکه در اداره یا بنگاهی خدمت می کند، مستخدم، خدمت کننده، خادم مثلاً دولت خدمتگزار
صدف ها، نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد و در بعضی انواع آن مروارید پرورش می یابد، پوشش آهکی و سخت این جانور، جمع واژۀ صدف
جمع صنم، بت ها
جمع صدف
جمع کنف، گوشه ها و کنارها، کرانه ها
صنم ها، بت ها، طاغوت ها، دلبرها، معشوق های زیبا، جمع واژۀ صنم
داد دادن، عدل و داد کردن، راستی کردن، به نیمه رسیدن، میانه روی، انصافاً، حقیقتاً