جدول جو
جدول جو

معنی اصلا - جستجوی لغت در جدول جو

اصلا
از آغاز
تصویری از اصلا
تصویر اصلا
فرهنگ واژه فارسی سره
اصلا
بهیچوجه، ابداً، هرگز، هرگز هیچ بن از کنده هرگز قطعا اساسا از بن
تصویری از اصلا
تصویر اصلا
فرهنگ لغت هوشیار
اصلا
ازبن، ازبیخ، ابداً، هرگز
تصویری از اصلا
تصویر اصلا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصلان
تصویر اصلان
(پسرانه)
شیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
ترکی شیر بیشه، جمع اصیل، نژادگان شامگاهان شیر بیسته، نامی از نامهای ترکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلاف
تصویر اصلاف
گرانجانی، دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
ویرایش، سامان دادن، آراستن، پیراستن موی، سازش دادن به کردن نیک کردن بسامان کردن سازش دادن، آرایش دادن صورت و موی سر، جمع اصلاحات. راست کردن عصا و چوب را بر آتش، بصلاح آوردن، سازش کردن، آراستن، درست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلات
تصویر اصلات
آب افزودن به شیر، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صلب، پشت مازوها جمع صلب پشت ناوه ها پشت مازوها پشتها. ج صلب، یعنی استخوان پشت کهمحل نطفه مرد میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلاب
تصویر اصلاب
صلب ها، شدیدها، قوی ها، سخت ها، درشت ها، کمرها، کنایه از نسل و اولاد، جمع واژۀ صلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
برطرف کردن عیب و ایراد چیزی، درست کردن مثلاً اصلاح خط فارسی،
تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر و صورت، برطرف کردن ایرادات نوشته، ویرایش کردن مثلاً این مقاله به اصلاح بیشتری نیاز دارد،
از بین بردن اخلاق یا عادات بد کسی از طریق آموزش
اصلاح دادن: صلح دادن، آشتی دادن، صلح و آشتی برقرار کردن
اصلاح کردن: به سامان آوردن، سر و سامان دادن، درست کردن، تراشیدن یا کم کردن موی سر و صورت، نیکو کردن، صحیح کردن عبارت، درست کردن نوشته ای، مرمت کردن، تعمیر کردن، رفع اختلاف کردن، سازش دادن میان دیگران، آشتی کردن با هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلان
تصویر اصلان
شیر بیشه، نامی از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
((اِ))
سر و سامان دادن، تصحیح کردن، کوتاه و مرتب کردن موی سر و صورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلاب
تصویر اصلاب
جمع صلب، پشت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلاً
تصویر اصلاً
((اَ لَ نْ))
هرگز، قطعاً، اساساً، ابداً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلان
تصویر اصلان
شیر، شیر درنده، ضرغام، شیر ژیان، همام، قسوره، ریبال، شیر شرزه، هزبر، هرماس، هژبر، صارم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
Remediation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
исправление
دیکشنری فارسی به روسی
виправлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
การแก้ไข
دیکشنری فارسی به تایلندی