منسوب به اصفهبد، ظلیم اصک، شترمرغ نر سست زانو، قوی و توانا تندار سخت خلقت از مردم و جز آن. (منتهی الارب). قوی از مردمان و جز آنان. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
منسوب به اصفهبد، ظلیم اصک، شترمرغ نر سست زانو، قوی و توانا تندار سخت خلقت از مردم و جز آن. (منتهی الارب). قوی از مردمان و جز آنان. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
اسپهبدان. نام سلسله ای از سلاطین طبرستان بود که آنان را آل دابویه یا بنودابویه یا خاندان دابویه نیز میگفتند. این سلسله در طبرستان و گیلان فرمانروایی میکردند و پایتخت آنان فومن بود و آنها عبارت بودند از: 1- گیل بن گیلانشاه (خدایگان طبرستان ورویان) ... (42) سال 25 هجری قمری 2- دابویه (دابویه) بن گیل... (57) 40 هجری قمری 3- خورشید (اول) بن گیل... 73) 56 هجری قمری 4- فرخان (فروخان) بن دابویه (لقب اسپهبدی را در نخستین جنگ عربی بدست آورد) (107) 90 هجری قمری 5- دادبرجمهر بن فرخان... (120) 103 هجری قمری 6- سارویه بن فرخان... (133) 116 هجری قمری 7- خورشید (دوم) بن دادبرجمهر (در بلاد دیلم بسال 141 هجری قمری درگذشت). خاندان باوند در مازندران: نخستین دولت اصفهبدان 1- باو... سال 45 هجری قمری 2- ولاش (فترت شغور) سال 59 هجری قمری 3- سرخاب (اول) بن باو سال 68 هجری قمری 4- مهرمردان بن سرخاب سال 110 هجری قمری 5- سرخاب (دوم) بن مهرمردان سال 135 هجری قمری 6- شروین (اول) بن سرخاب سال 155 هجری قمری 7- شهریار (اول) بن شروین سال 181 هجری قمری 8- شاپور (جعفر) بن شهریار سال 210 هجری قمری 9- قارن بن شهریار (بسال 217 مسلمانی گزید) سال 222 هجری قمری 10- رستم (اول) بن سرخاب بن قارن سال 253 هجری قمری 11- شروین (دوم) بن رستم سال 282 هجری قمری 12- شهریار (دوم) بن شروین سال 318 هجری قمری 13- رستم بن شروین در پیرامون سال 335-370 هجری قمری 14- دارابن رستم بن شروین سال 355 هجری قمری 15- شهریار (سوم) بن دارا (قابوس وشمگیر وی را کشت) سال 358 هجری قمری 16- رستم (دوم) بن شهریار (تا سال 449) سال 396 هجری قمری (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286). و ابن اسفندیار را در فضایل این خاندان قصه های فراوانست و اشعار شاعرانی چون رشید وطواط ودیگر شاعران محلی (بزبان طبری) را که در مدح آن خاندان سروده اند نقل کرده است، از آنجمله این مطلع را از قصیده ای که مظفری نام شاعری از خراسان در مدح اصفهبد شاه غازی سروده آورده است: جنت عدن است گویی کشور مازندران در حریم حرمت اصفهبد اصفهبدان. و شاه غازی بهر بیت قصیده ده دینار و اسب و قبا وکلاه به وی صله داد. (از تاریخ ابن اسفندیار ج 1 ص 113). و رجوع به تاریخ ادبیات صفا ج 2 صص 46- 49 شود. دولت دوم اصفهبدان (ملوک جبال) : 1- حسام الدوله شهریاربن قارن 466 هجری قمری 2- نجم الدوله قارن بن شهریار 503 هجری قمری 3- شمس الملوک رستم بن قارن (تا سال 515 در طلب فرمانروایی بود) 511 هجری قمری 4- علاءالدوله علی بن شهریار 511 هجری قمری 5- شاه غازی بن علی، نصرهالدوله 534 هجری قمری 6- علاءالدوله حسن بن رستم 560 هجری قمری 7- حسام الدوله اردشیر بن حسن 567 هجری قمری 8- شمس الملوک رستم بن اردشیر 602 هجری قمری (در 21 شوال سال 606 بوضع غافلگیر کشته شد). (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286). دولت سوم اصفهبدان کینخواری ایلخانان در آمل: حسام الدوله اردشیر بن کینخوار سال 635 هجری قمری شمس الملوک محمد بن اردشیر (ابقه وی را به سال 665 کشت) سال 647 ه.ق. علاءالدوله علی بن اردشیر سال 665 ه.ق. تاج الدوله یزدجردبن شهریار سال 675 هجری قمری ناصرالدوله شهریاربن یزدجرد سال 698 هجری قمری رکن الدوله کیخسروبن یزدجرد سال 714 هجری قمری شرف الملوک بن کیخسرو سال 728 هجری قمری فخرالدوله حسن بن کیخسرو (تا سال 750) سال 734 هجری قمری (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287)
اسپهبدان. نام سلسله ای از سلاطین طبرستان بود که آنان را آل دابویه یا بنودابویه یا خاندان دابویه نیز میگفتند. این سلسله در طبرستان و گیلان فرمانروایی میکردند و پایتخت آنان فومن بود و آنها عبارت بودند از: 1- گیل بن گیلانشاه (خدایگان طبرستان ورویان) ... (42) سال 25 هجری قمری 2- دابَوَیْه (دابویه) بن گیل... (57) 40 هجری قمری 3- خورشید (اول) بن گیل... 73) 56 هجری قمری 4- فرخان (فروخان) بن دابویه (لقب اسپهبدی را در نخستین جنگ عربی بدست آورد) (107) 90 هجری قمری 5- دادبرجمهر بن فرخان... (120) 103 هجری قمری 6- سارویه بن فرخان... (133) 116 هجری قمری 7- خورشید (دوم) بن دادبرجمهر (در بلاد دیلم بسال 141 هجری قمری درگذشت). خاندان باوند در مازندران: نخستین دولت اصفهبدان 1- باو... سال 45 هجری قمری 2- ولاش (فترت شغور) سال 59 هجری قمری 3- سرخاب (اول) بن باو سال 68 هجری قمری 4- مهرمردان بن سرخاب سال 110 هجری قمری 5- سرخاب (دوم) بن مهرمردان سال 135 هجری قمری 6- شروین (اول) بن سرخاب سال 155 هجری قمری 7- شهریار (اول) بن شروین سال 181 هجری قمری 8- شاپور (جعفر) بن شهریار سال 210 هجری قمری 9- قارن بن شهریار (بسال 217 مسلمانی گزید) سال 222 هجری قمری 10- رستم (اول) بن سرخاب بن قارن سال 253 هجری قمری 11- شروین (دوم) بن رستم سال 282 هجری قمری 12- شهریار (دوم) بن شروین سال 318 هجری قمری 13- رستم بن شروین در پیرامون سال 335-370 هجری قمری 14- دارابن رستم بن شروین سال 355 هجری قمری 15- شهریار (سوم) بن دارا (قابوس وشمگیر وی را کشت) سال 358 هجری قمری 16- رستم (دوم) بن شهریار (تا سال 449) سال 396 هجری قمری (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286). و ابن اسفندیار را در فضایل این خاندان قصه های فراوانست و اشعار شاعرانی چون رشید وطواط ودیگر شاعران محلی (بزبان طبری) را که در مدح آن خاندان سروده اند نقل کرده است، از آنجمله این مطلع را از قصیده ای که مظفری نام شاعری از خراسان در مدح اصفهبد شاه غازی سروده آورده است: جنت عدن است گویی کشور مازندران در حریم حرمت اصفهبد اصفهبدان. و شاه غازی بهر بیت قصیده ده دینار و اسب و قبا وکلاه به وی صله داد. (از تاریخ ابن اسفندیار ج 1 ص 113). و رجوع به تاریخ ادبیات صفا ج 2 صص 46- 49 شود. دولت دوم اصفهبدان (ملوک جبال) : 1- حسام الدوله شهریاربن قارن 466 هجری قمری 2- نجم الدوله قارن بن شهریار 503 هجری قمری 3- شمس الملوک رستم بن قارن (تا سال 515 در طلب فرمانروایی بود) 511 هجری قمری 4- علاءالدوله علی بن شهریار 511 هجری قمری 5- شاه غازی بن علی، نصرهالدوله 534 هجری قمری 6- علاءالدوله حسن بن رستم 560 هجری قمری 7- حسام الدوله اردشیر بن حسن 567 هجری قمری 8- شمس الملوک رستم بن اردشیر 602 هجری قمری (در 21 شوال سال 606 بوضع غافلگیر کشته شد). (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286). دولت سوم اصفهبدان کینخواری ایلخانان در آمل: حسام الدوله اردشیر بن کینخوار سال 635 هجری قمری شمس الملوک محمد بن اردشیر (ابقه وی را به سال 665 کشت) سال 647 هَ.ق. علاءالدوله علی بن اردشیر سال 665 هَ.ق. تاج الدوله یزدجردبن شهریار سال 675 هجری قمری ناصرالدوله شهریاربن یزدجرد سال 698 هجری قمری رکن الدوله کیخسروبن یزدجرد سال 714 هجری قمری شرف الملوک بن کیخسرو سال 728 هجری قمری فخرالدوله حسن بن کیخسرو (تا سال 750) سال 734 هجری قمری (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287)
عوف بن کعب بن حرث بن سعد بن عمرو بن ذهل بن مران بن جعفی بن سعد. تیره ای از جعفی است و منسوب به اصهب. و بسیاری به وی منسوب اند از آنجمله شراحیل بن شیطان بن حرث بن اصهب جعفی اصهبی، که قیس بن سلمه بن شراحیل از فرزندان اوست و وی را صحبتی است. (از اللباب فی تهذیب الانساب چ قاهره ص 57)
عوف بن کعب بن حرث بن سعد بن عمرو بن ذهل بن مران بن جعفی بن سعد. تیره ای از جعفی است و منسوب به اصهب. و بسیاری به وی منسوب اند از آنجمله شراحیل بن شیطان بن حرث بن اصهب جعفی اصهبی، که قیس بن سلمه بن شراحیل از فرزندان اوست و وی را صحبتی است. (از اللباب فی تهذیب الانساب چ قاهره ص 57)
شمس الدین ابوالفخر مسعودبن...، مشهور به فخری اصفهانی. ادیب و شاعر بودو بسال 935 هجری قمری درگذشت. او راست: البدایع فی الصنایع. تحفهالحبیب در ادبیات فارسی. دیوان شعر بفارسی. معیارالجمالی و معیار نصری در عروض. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 430). رجوع به فخری و شمس الدین شود ابوشجاع زاهربن رستم بن ابی الرجاء. از مردم اصفهان بود و در بغداد پرورش یافت و مدتی مجاور مکه بود، آنگاه به بغداد بازگشت و بسال 607 هجری قمری در آن شهر درگذشت. او راست: نزههالناصر. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 372). و رجوع به ابوشجاع و زاهر شود مظفر بن محمدقاسم. منجم بودو بسال 1040 هجری قمری درگذشت. او راست: تنبیهات المنجمین (بفارسی). شرح بیست باب بیرجندی در علم نجوم. (از اسماء المؤلفین ج 2 ستون 464). شرح بیست باب او بشرح ملامظفر معروف است. و رجوع به مظفر و ملامظفر شود عبدالوهاب خان اصبهانی شیعی، ملقب به معتمدالدوله. متوفی بسال 1244 هجری قمری از شاعران و ادیبان ایران بود. او راست: گنجینۀ نشاط بنظم پارسی. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 644). رجوع به نشاط و معتمدالدوله شود از علمای عامه بوده و بر نهج البلاغه شرحی نوشته است. ابن یوسف مینویسد: عصر و زمان مؤلف و نام وی و این شرح نیز بدست نگارنده نیامد. رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 تألیف ابن یوسف شود زواره. از مقدمان لشکر امیر شیخ ابواسحاق بود که بسال 742 هجری قمری بر اصفهان حکومت میکرد. زواره در زمرۀ لشکریانی بود که متوجه میبد شدند تا با شاه مظفر به نبرد برخیزند. رجوع به تاریخ گزیده ص 646 شود شمس الدین ابوالثناء. رجوع به ابوالثناء در همین لغت نامه و معجم المطبوعات و اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 409 و حسن المحاضره فی اخبار مصر والقاهرهتألیف سیوطی ج 1 ص 251 و اعلام زرکلی ج 3 ص 1015 شود ابوعیسی اصفهانی جعفر بن یعقوب، ابوعیسی حکیم اصفهانی. او راست: اسفار آدم علیه الصلاهو السلام. تاریخ وفات او معلوم نیست. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 252). و رجوع به ابوعیسی و جعفر شود میرزا جعفر بن احمد، متخلص به راهب شاعر. متوفی بسال 1066 هجری قمری او را دیوان شعریست بزبان فارسی که دارای شش هزار بیت است. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ص 255). و رجوع به راهب شود احمد بن علی بن محمد بن بنجویه ابوبکر اصفهانی. محدث. متوفی بسال 428 هجری قمری او راست: اسماء رجال مسلم. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 74). و رجوع به احمد و ابن منجویه شود مدنی ابوموسی. او راست ذیلی بر کتاب الانساب المتفقه فی الخط المتماثله فی النقط والضبط. رجوع به ابن القیسرانی در معجم المطبوعات، و ابوموسی و محمد بن ابی بکر شود نجم الدین (شیخ). حمدالله مستوفی در ذیل مشایخ اسلام آرد: شیخ نجم الدین اصفهانی بزرگ و صاحب وقت بود. (از تاریخ گزیده ص 794) عبدالرحمن بن محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی منده... رجوع به اصبهانی وابوالقاسم و بنی منده و عبدالرحمن و ابن منده شود حسن بن عبدالله اصفهانی، معروف به لکذه یا لغده و مکنی به ابوعلی. رجوع به ابوعلی لکذه و حسن و اصفهانی ابوعلی حسن شود ابوالقاسم اسماعیل بن محمد افضل اصفهانی. او راست تصانیف مشهوری. (از تاریخ گزیده ص 803). رجوع به اسماعیل شود
شمس الدین ابوالفخر مسعودبن...، مشهور به فخری اصفهانی. ادیب و شاعر بودو بسال 935 هجری قمری درگذشت. او راست: البدایع فی الصنایع. تحفهالحبیب در ادبیات فارسی. دیوان شعر بفارسی. معیارالجمالی و معیار نصری در عروض. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 430). رجوع به فخری و شمس الدین شود ابوشجاع زاهربن رستم بن ابی الرجاء. از مردم اصفهان بود و در بغداد پرورش یافت و مدتی مجاور مکه بود، آنگاه به بغداد بازگشت و بسال 607 هجری قمری در آن شهر درگذشت. او راست: نزههالناصر. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 372). و رجوع به ابوشجاع و زاهر شود مظفر بن محمدقاسم. منجم بودو بسال 1040 هجری قمری درگذشت. او راست: تنبیهات المنجمین (بفارسی). شرح بیست باب بیرجندی در علم نجوم. (از اسماء المؤلفین ج 2 ستون 464). شرح بیست باب او بشرح ملامظفر معروف است. و رجوع به مظفر و ملامظفر شود عبدالوهاب خان اصبهانی شیعی، ملقب به معتمدالدوله. متوفی بسال 1244 هجری قمری از شاعران و ادیبان ایران بود. او راست: گنجینۀ نشاط بنظم پارسی. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 644). رجوع به نشاط و معتمدالدوله شود از علمای عامه بوده و بر نهج البلاغه شرحی نوشته است. ابن یوسف مینویسد: عصر و زمان مؤلف و نام وی و این شرح نیز بدست نگارنده نیامد. رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 تألیف ابن یوسف شود زواره. از مقدمان لشکر امیر شیخ ابواسحاق بود که بسال 742 هجری قمری بر اصفهان حکومت میکرد. زواره در زمرۀ لشکریانی بود که متوجه میبد شدند تا با شاه مظفر به نبرد برخیزند. رجوع به تاریخ گزیده ص 646 شود شمس الدین ابوالثناء. رجوع به ابوالثناء در همین لغت نامه و معجم المطبوعات و اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 409 و حسن المحاضره فی اخبار مصر والقاهرهتألیف سیوطی ج 1 ص 251 و اعلام زرکلی ج 3 ص 1015 شود ابوعیسی اصفهانی جعفر بن یعقوب، ابوعیسی حکیم اصفهانی. او راست: اسفار آدم علیه الصلاهو السلام. تاریخ وفات او معلوم نیست. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 252). و رجوع به ابوعیسی و جعفر شود میرزا جعفر بن احمد، متخلص به راهب شاعر. متوفی بسال 1066 هجری قمری او را دیوان شعریست بزبان فارسی که دارای شش هزار بیت است. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ص 255). و رجوع به راهب شود احمد بن علی بن محمد بن بنجویه ابوبکر اصفهانی. محدث. متوفی بسال 428 هجری قمری او راست: اسماء رجال مسلم. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 74). و رجوع به احمد و ابن منجویه شود مدنی ابوموسی. او راست ذیلی بر کتاب الانساب المتفقه فی الخط المتماثله فی النقط والضبط. رجوع به ابن القیسرانی در معجم المطبوعات، و ابوموسی و محمد بن ابی بکر شود نجم الدین (شیخ). حمدالله مستوفی در ذیل مشایخ اسلام آرد: شیخ نجم الدین اصفهانی بزرگ و صاحب وقت بود. (از تاریخ گزیده ص 794) عبدالرحمن بن محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی منده... رجوع به اصبهانی وابوالقاسم و بنی منده و عبدالرحمن و ابن منده شود حسن بن عبدالله اصفهانی، معروف به لکذه یا لغده و مکنی به ابوعلی. رجوع به ابوعلی لکذه و حسن و اصفهانی ابوعلی حسن شود ابوالقاسم اسماعیل بن محمد افضل اصفهانی. او راست تصانیف مشهوری. (از تاریخ گزیده ص 803). رجوع به اسماعیل شود
دیه اصفهانی، یا اصفهان. محلی در حدود ارمنستان و قفقاز بود. حمدالله مستوفی ذیل عنوان ’در ذکر مسافت طرق’مینویسد: از قراباغ تا دیه هر سه فرسنگ ازو تا غرق پنج فرسنگ ازو تا دیه لبندان چهار فرسنگ ازو تا بازار جوق سه فرسنگ ازو تا شهر بردع چهار فرسنگ ازو تا جوزبیق یک فرسنگ ازو تا دیه اصفهانی چهار فرسنگ... (از نزهه القلوب چ لیدن مقالۀ 3 ص 181). و رجوع به اصفهان و دیه اصفهانی شود
دیه اصفهانی، یا اصفهان. محلی در حدود ارمنستان و قفقاز بود. حمدالله مستوفی ذیل عنوان ’در ذکر مسافت طرق’مینویسد: از قراباغ تا دیه هر سه فرسنگ ازو تا غرق پنج فرسنگ ازو تا دیه لبندان چهار فرسنگ ازو تا بازار جوق سه فرسنگ ازو تا شهر بردع چهار فرسنگ ازو تا جوزبیق یک فرسنگ ازو تا دیه اصفهانی چهار فرسنگ... (از نزهه القلوب چ لیدن مقالۀ 3 ص 181). و رجوع به اصفهان و دیه اصفهانی شود
نام شهریست که فرخان بزرگ اسپهبد یا اصفهبد ذوالمناقب فرزند دابویه عمارت آن فرمود و آنجا قصر ساخت. (از تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 157). ورجوع به ص 164 و 173 همان جلد و اصفهبد فرخان شود
نام شهریست که فرخان بزرگ اسپهبد یا اصفهبد ذوالمناقب فرزند دابویه عمارت آن فرمود و آنجا قصر ساخت. (از تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 157). ورجوع به ص 164 و 173 همان جلد و اصفهبد فرخان شود
تاج الدین محمود بن محمد کرمانی و بقولی شماخی شافعی مشهور به اصفهیدی متوفی بسال 807 هجری قمری او راست:الایجاز در شرح المحرر قزوینی در فروع. شرح الفیۀ ابن مالک در نحو. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 410) ، ودر این شعر اصل بمعنی مفرد آمده است: یوماً بأطیب منها نشر رائحه و لا بأحسن منها اذ دنا الاصل. اعشی (از تاج العروس). و رجوع به اصیل شود
تاج الدین محمود بن محمد کرمانی و بقولی شماخی شافعی مشهور به اصفهیدی متوفی بسال 807 هجری قمری او راست:الایجاز در شرح المحرر قزوینی در فروع. شرح الفیۀ ابن مالک در نحو. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 410) ، ودر این شعر اُصُل بمعنی مفرد آمده است: یوماً بأطیب منها نشر رائحه و لا بأحسن منها اذ دنا الاُصُل. اعشی (از تاج العروس). و رجوع به اصیل شود
حسام الدوله اردشیر بن حسن. هفتمین سلطان دومین دولت اصفهبدان (ملوک جبال) طبرستان بود که بسال 567 هجری قمری بسلطنت رسید. وی مدت سی سال در طبرستان سلطنت کرد و بسال 571 طغرل بن ارسلان را پناه داد. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 286 و تاریخ ابن اسفندیار ج 1 ص 115 و 116 شود علی بن شهریار علاءالدوله. چهارمین سلطان دولت دوم اصفهبدان (ملوک جبال) بود و بسال 511 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 420 و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 107 و 108 و فهرست تاریخ ادبیات صفا ج 2 شود شروین بن رستم (شروین دوم). یازدهمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان در مازندران بود و از خاندان باوند بشمارمیرفت. وی را ملک الجبال می گفتند و بسال 282 هجری قمریبه سلطنت رسید. رجوع به فهرست تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ذیل شروین و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 411 شود هرمز. اسپهبد خراسان بود که خسروپرویز او را به جنگ بهرام چوبین فرستاد. وی را فرخ هرمز و اصفهبد بزرگ نیز میگفتند، چه در آن عهد در میان ایرانیان از وی اسپهبدی بزرگتر و والاتر نبود. وی آزرمیدخت را بزنی خواست. رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی چ لیدن ص 99 و 110 شود علاءالدوله حسن بن رستم، ملقب به شرف الملک. ششمین سلطان دومین دولت اصفهبدان طبرستان (ملوک جبال) بود و به سال 560 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 420 و تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 109 و 114 شود شاپور (جعفر) بن شهریار. هشتمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 210 هجری قمری بسلطنت رسید. وی 12 سال پادشاهی کرد و درروزگار وی داعی کبیر خروج کرد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 417 شود سرخاب (اول) بن باو. سومین سلطان نخستین دولت اصفهبدان مازندران و از خاندان باوند بود و بسال 68 هجری قمری بسلطنت رسید. و مدت سی سال سلطنت کرد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 417 شود مازیار. ابن اسفندیار در ذیل ملوک و اکابر و... طبرستان آرد: ازمتقدمان اصفهبد مازیار بود که ازو کافی تر پادشاه بعهد او نبود. رجوع به فهرست تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 و فهرست حبیب السیر چ خیام ج 2، و مازیار شود نجم الدوله قارن بن شهریار. پسر بزرگتر حسام الدوله بود و دومین سلطان دولت دوم اصفهبدان (ملوک جبال) بود و بسال 503 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 419 و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 شود سرخاب (دوم) بن مردان. پنجمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان و از خاندان باوند بود و بسال 135 هجری قمری بسلطنت رسید و مدت 10 سال سلطنت کرد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 417 شود شمس الملوک رستم بن اردشیر. هشتمین سلطان دومین دولت اصفهبدان (ملوک جبال) طبرستان بود که بسال 602 هجری قمری بسلطنت رسید و بسال 606 درگذشت. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 288 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 418 و 419 شود شمس الملوک محمد بن اردشیر. دومین سلطان سومین دولت اصفهبدان بود و بسال 647 هجری قمری بسلطنت رسید. ابقه وی را بسال 665 بکشت. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 287 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 420 شود کیخسروبن یزدجرد، ملقب به رکن الدوله. ششمین سلطان سومین دولت اصفهبدان کینخواری (عمال ایلخانان در آمل) بود و بسال 714 هجری قمری به امارت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود رستم (اول) بن سرخاب بن قارن. دهمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 253 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 418 شود فخرالدوله حسن بن کیخسرو. هشتمین سلطان سومین دولت اصفهبدان کینخواری عمال ایلخانان در آمل بود و بسال 734 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود حسام الدوله اردشیر بن کینخوار. نخستین سلطان سومین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 635 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود شمس الملوک رستم بن قارن. سومین سلطان دومین دولت اصفهبدان یا ملوک جبال طبرستان بود که بسال 511 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 286 شود یزدجردبن شهریار تاج الدوله. چهارمین سلطان دولت سوم اصفهبدان تبرستان بود و بسال 675 هجری قمری به امارت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود دارابن رستم بن شروین. سیزدهمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 355 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 شود شرف الملوک بن کیخسرو. هشتمین سلطان سومین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 728 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود ناصرالدوله شهریاربن یزدجرد. پنجمین شهریار سومین دولت اصفهبدان بود و بسال 698 هجری قمری به امارت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود او نخستین سلطان نخستین دولت اصفهبدان در طبرستان بود و بسال 45 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 شود
حسام الدوله اردشیر بن حسن. هفتمین سلطان دومین دولت اصفهبدان (ملوک جبال) طبرستان بود که بسال 567 هجری قمری بسلطنت رسید. وی مدت سی سال در طبرستان سلطنت کرد و بسال 571 طغرل بن ارسلان را پناه داد. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 286 و تاریخ ابن اسفندیار ج 1 ص 115 و 116 شود علی بن شهریار علاءالدوله. چهارمین سلطان دولت دوم اصفهبدان (ملوک جبال) بود و بسال 511 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 420 و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 107 و 108 و فهرست تاریخ ادبیات صفا ج 2 شود شروین بن رستم (شروین دوم). یازدهمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان در مازندران بود و از خاندان باوند بشمارمیرفت. وی را ملک الجبال می گفتند و بسال 282 هجری قمریبه سلطنت رسید. رجوع به فهرست تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ذیل شروین و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 411 شود هرمز. اسپهبد خراسان بود که خسروپرویز او را به جنگ بهرام چوبین فرستاد. وی را فرخ هرمز و اصفهبد بزرگ نیز میگفتند، چه در آن عهد در میان ایرانیان از وی اسپهبدی بزرگتر و والاتر نبود. وی آزرمیدخت را بزنی خواست. رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی چ لیدن ص 99 و 110 شود علاءالدوله حسن بن رستم، ملقب به شرف الملک. ششمین سلطان دومین دولت اصفهبدان طبرستان (ملوک جبال) بود و به سال 560 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 420 و تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 109 و 114 شود شاپور (جعفر) بن شهریار. هشتمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 210 هجری قمری بسلطنت رسید. وی 12 سال پادشاهی کرد و درروزگار وی داعی کبیر خروج کرد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 417 شود سرخاب (اول) بن باو. سومین سلطان نخستین دولت اصفهبدان مازندران و از خاندان باوند بود و بسال 68 هجری قمری بسلطنت رسید. و مدت سی سال سلطنت کرد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 417 شود مازیار. ابن اسفندیار در ذیل ملوک و اکابر و... طبرستان آرد: ازمتقدمان اصفهبد مازیار بود که ازو کافی تر پادشاه بعهد او نبود. رجوع به فهرست تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 و فهرست حبیب السیر چ خیام ج 2، و مازیار شود نجم الدوله قارن بن شهریار. پسر بزرگتر حسام الدوله بود و دومین سلطان دولت دوم اصفهبدان (ملوک جبال) بود و بسال 503 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 419 و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 شود سرخاب (دوم) بن مردان. پنجمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان و از خاندان باوند بود و بسال 135 هجری قمری بسلطنت رسید و مدت 10 سال سلطنت کرد. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 417 شود شمس الملوک رستم بن اردشیر. هشتمین سلطان دومین دولت اصفهبدان (ملوک جبال) طبرستان بود که بسال 602 هجری قمری بسلطنت رسید و بسال 606 درگذشت. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 288 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 418 و 419 شود شمس الملوک محمد بن اردشیر. دومین سلطان سومین دولت اصفهبدان بود و بسال 647 هجری قمری بسلطنت رسید. ابقه وی را بسال 665 بکشت. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 287 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 420 شود کیخسروبن یزدجرد، ملقب به رکن الدوله. ششمین سلطان سومین دولت اصفهبدان کینخواری (عمال ایلخانان در آمل) بود و بسال 714 هجری قمری به امارت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود رستم (اول) بن سرخاب بن قارن. دهمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 253 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 418 شود فخرالدوله حسن بن کیخسرو. هشتمین سلطان سومین دولت اصفهبدان کینخواری عمال ایلخانان در آمل بود و بسال 734 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود حسام الدوله اردشیر بن کینخوار. نخستین سلطان سومین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 635 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود شمس الملوک رستم بن قارن. سومین سلطان دومین دولت اصفهبدان یا ملوک جبال طبرستان بود که بسال 511 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 286 شود یزدجردبن شهریار تاج الدوله. چهارمین سلطان دولت سوم اصفهبدان تبرستان بود و بسال 675 هجری قمری به امارت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود دارابن رستم بن شروین. سیزدهمین سلطان نخستین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 355 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 شود شرف الملوک بن کیخسرو. هشتمین سلطان سومین دولت اصفهبدان طبرستان بود که بسال 728 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود ناصرالدوله شهریاربن یزدجرد. پنجمین شهریار سومین دولت اصفهبدان بود و بسال 698 هجری قمری به امارت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 287 شود او نخستین سلطان نخستین دولت اصفهبدان در طبرستان بود و بسال 45 هجری قمری بسلطنت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 286 شود
حمدالله مستوفی در ذیل بقاع جیلانات آرد: از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات ’فه’ و عرض از خط استوا ’لخ’، شهری وسط است حاصلش غله و برنج و اندکی میوه باشد ولایت بسیار است و قریب صد پاره دیه از توابع اوست، حقوق دیوانیش دو تومان و نه هزار دینار است. (نزهه القلوب چ لیدن مقالۀ 3 ص 162). و رجوع به اسپهبد شود
حمدالله مستوفی در ذیل بقاع جیلانات آرد: از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات ’فه’ و عرض از خط استوا ’لخ’، شهری وسط است حاصلش غله و برنج و اندکی میوه باشد ولایت بسیار است و قریب صد پاره دیه از توابع اوست، حقوق دیوانیش دو تومان و نه هزار دینار است. (نزهه القلوب چ لیدن مقالۀ 3 ص 162). و رجوع به اسپهبد شود
معرب اسپهبد. مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف آرد: ایرانیان مراتبی داشتند که بزرگترین آنها پنج پایه بود و صاحبان این مراتب واسطۀ میان پادشاه و مردم بودند. و نخستین و برترین آنها موبذ بود بمعنی نگهبان دین زیرادین بلغت ایشان مو و بذ نگهبان است و موبذان موبذ رئیس موبدها و قاضی القضات است... و هیربذان در ریاست فروتر از موبدان باشند. پایۀ دوم وزیر است و نام آن ’بزرگفرمذار’ و بمعنی بزرگترین مأمور است. سوم اصفهبذ یا اصبهبد است و آن امیر امیرانست بمعنی نگهبان سپاه، زیرا سپاه اسپه و بذ نگهبان است. چهارم دبیربذبمعنی نگهبان نویسندگان و پنجم تخشه بذ بمعنی نگهبان همه کسانی که با دست خویش رنج میکشند و وسایل معاش فراهم آرند، چون پیشه وران و کشاورزان و بازرگانان وجز آنان. و رجوع به اسپهبد و سپهبد و اصبهبد شود
معرب اسپهبد. مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف آرد: ایرانیان مراتبی داشتند که بزرگترین آنها پنج پایه بود و صاحبان این مراتب واسطۀ میان پادشاه و مردم بودند. و نخستین و برترین آنها موبذ بود بمعنی نگهبان دین زیرادین بلغت ایشان مو و بذ نگهبان است و موبذان موبذ رئیس موبدها و قاضی القضات است... و هیربذان در ریاست فروتر از موبدان باشند. پایۀ دوم وزیر است و نام آن ’بزرگفرمذار’ و بمعنی بزرگترین مأمور است. سوم اصفهبذ یا اصبهبد است و آن امیر امیرانست بمعنی نگهبان سپاه، زیرا سپاه اسپه و بذ نگهبان است. چهارم دبیربذبمعنی نگهبان نویسندگان و پنجم تخشه بذ بمعنی نگهبان همه کسانی که با دست خویش رنج میکشند و وسایل معاش فراهم آرند، چون پیشه وران و کشاورزان و بازرگانان وجز آنان. و رجوع به اسپهبد و سپهبد و اصبهبد شود
او راست: شرح کافیه در نحو که بسال 1054 هجری قمری تألیف کرده است و در سال 1284 هجری قمری در اسلامبول در 193 صفحه چاپ شده است. رجوع به معجم المطبوعات شود
او راست: شرح کافیه در نحو که بسال 1054 هجری قمری تألیف کرده است و در سال 1284 هجری قمری در اسلامبول در 193 صفحه چاپ شده است. رجوع به معجم المطبوعات شود