جدول جو
جدول جو

معنی اصعل - جستجوی لغت در جدول جو

اصعل
(اَ عَ)
باریک سر و گردن. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). مؤنث: صعلاء. ج، صعل. (از اقرب الموارد). رجل اصعل، مرد باریک سر و گردن، و کذلک من النخل و النعام. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصلع
تصویر اصلع
مردی که موهای جلو سرش ریخته باشد و پیش سر او موی نداشته باشد، تاس، دغسر، داغسر، تویل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
دارای نژاد خوب، نژاده، نجیب مثلاً آدم اصیل، به دور از تحریف یا تغییر، اصلی، واقعی مثلاً فرهنگ اصیل اسلامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصول
تصویر اصول
اصل ها، جمع واژۀ اصل
در فقه علوم شرعی که از چهار اصل کتاب، سنت، اجماع و قیاس تشکیل می شود
در موسیقی هفده آواز اصلی در موسیقی قدیم ایرانی
اصول دین: در اسلام، اصولی که این دین مبتنی بر آن است و عبارتند از توحید، نبوت و معاد در مذهب شیعه دو اصل عدل و امامت نیز اضافه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
صعب تر، سخت تر، دشوارتر
فرهنگ فارسی عمید
ول زبان زود سخن (ناظم الاطباء)، آویزان گوشت فروهشته گوشت، سست، لشکر گران، دراز بینی، کوه دماغه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعصل
تصویر اعصل
کج ساغ، دندانکج، خشک تن، کارسخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصقل
تصویر اصقل
صقیل تر
فرهنگ لغت هوشیار
داغسر کل چکاد: کسی که موهای میانه سرش ریخته تویل (هم آوای خلیل) روخ چکاد باشد داغ سر دغ سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصول
تصویر اصول
اساسها، بیخ و بن ها، ج اصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
صاحب اصل، صاحب نصب، با اصل، با نژاد، محکم واستوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
سخت تر، مشکل تر، دشوار تر، مقابل اسهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
پاک نژاد، نجیب، شبانگاه، مفرد آصال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصول
تصویر اصول
((اِ))
جمع اصل، ریشه ها، پایه ها، نژادها، گوهرها، علوم شرعی که از چهار اصل تشکیل می شود، کتاب، سنت، اجمعا، قیاس، دین به عقیده اهل سنت سه اصل است، توحید، نبوت، معاد و شیعه دو اصل عدل و امامت را بر آن افزوده و معتقد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلع
تصویر اصلع
تاس، کسی که موهای جلو سر وی ریخته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصعب
تصویر اصعب
((اَ عَ))
دشوارتر، صعب تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
نژاده، ریشه دار، گوهری، تبارمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
Authentically, Genuine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
authentiquement, authentique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
authentiek, echt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
진정으로 , 진짜의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
本物に , 本物の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
בצורה אותנטית , אמיתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
प्रामाणिक रूप से , वास्तविक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
secara otentik, asli
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
อย่างแท้จริง , แท้จริง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
подлинно , подлинный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
authentisch, echt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
auténticamente, genuino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
autenticamente, genuino
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
autenticamente, genuíno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
真实地 , 真实的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
autentycznie, prawdziwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
автентично , справжній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصیل
تصویر اصیل
özgün bir şekilde, gerçek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی