- اصطیاد
- شکارکردن شکارافکنی شکار کردن صید کردن بدست آوردن
معنی اصطیاد - جستجوی لغت در جدول جو
- اصطیاد
- جانوری را شکار کردن، شکاریدن، شکردن، بشکریدن، اشکردن، شکریدن، اقتناص، صید کردن
- اصطیاد ((اِ))
- صید کردن، شکار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تابستان به جای خنک رفتن نساجویی (نسا جایی که بدان آفتاب کم رسد
جستن، خواهانی
افزایش یافتن، زیاد شدن
بزرگ دوده ای را کشتن، مهتر زنان را به زنی خواستن
گداختن، مغز استخوان خوردن
برگزیدن چیزی برای خود، دعوت صنعت خواستن، نیکوئی کردن
با هم کوفتن، در هم آمیختن از بیخ کندن، برکندن در زبانزد سوفیانه نمایانی خدا در دل و بیرون رفتن مهر چیزهای دیگر از دل دل کندن از بیخ بر کندن چیزی را از بن بر کندن استیصال، تجلیات حق که بر قلب بنده فرود آید و او را مقهور خود کند. از بیخ وبن کندن
فریادکشیدن
زبانزد (در تازی آشتی کردن و یگانه شدن است) هشته بهم ساختن سازش کردن صلح کردن، سازش صلح، اتفاق کردن جمعی مخصوص برای وضع کلمه ای، لغتی که جمعی برای خود وضع کنند و بکار برند، جمع اصطلاحات. با هم صلح کردن، تصالح وآشتی کردن، با یکدیگر صلح کردن
شمشیر ها را بیکدیگر زدن، زانو به زانو زدن از سستی و ناتوانی در رفتن، نیروئی که در اثر مالیده شدن سطوح اجسام به یکدیگرپدید میاید و باز دارنده حرکت است به هم خوردن به هم ساییدن چکمان سایش به هم وا کوفتن مالش بهم خوردن بهم رسیدن بهم ساییدن، مالش حرکت دو جسم روی یکدیگر، جمع اصطکاکات
برگزیدن، برگزین کردن
راست ایستادن
بانگ برداشتن اجتماع دو یا چند صدا که با هم نواخته شوند
نگهبانی، گفت و شنود، همیاری همدوستی یار و مصاحب یکدیگر شدن
شکیبائی و صبر کردن
بامداد شراب خوردن صبوحی کردن
ریخته شدن
بر آماسیدن از خشم
واژاک، زبانزد
سایش، مالش
جمع صفی، منتخب دوستان، گزیده، اولیا، برگزیدگان، جمع صفی، پاکیزه خویان پاکان نیکان جمع صفی پاکان گزیدگان ویژگان
خو گرفتن ها، معتاد شدن
گردن دادن، کشیده شدن
گردن نهادگی فرمانبرداری فرمانبردار شدن فرمان بردن
شکافتگی
صبر کردن، شکیبایی کردن
کوک کردن و متناسب کردن سیم های ساز
زیاد شدن، افزون شدن، افزونی، افزایش
غلبۀ حق بر بنده که او را مجذوب و مقهور خود سازد
عادت کردن، خو گرفتن، در پزشکی وابستگی به بعضی مواد، از قبیل تریاک، مرفین، هروئین، حشیش، الکل و مانند آن، به علت مداومت در استعمال