جدول جو
جدول جو

معنی اصراد - جستجوی لغت در جدول جو

اصراد
(نِ مَ نِ)
اصراد تیرانداز تیر را، انفاذ کردن آنرا. گذراندن آنرا. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (قطر المحیط). درگذرانیدن تیر را. (منتهی الارب) (آنندراج). تیر بر چیزی بگذرانیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصفاد
تصویر اصفاد
بند کردن، کسی را زندانی کردن، عطا دادن، بخشیدن چیزی به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراد
تصویر افراد
فردها، یگانه ها، بی همتاها، بی نظیرها، انسان ها، شخص ها، تک ها، تنهاها، خالی ها، جمع واژۀ فرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
ابرام و پافشاری کردن در کاری، پیوسته دنبال کاری رفتن، در امری پایداری کردن، ایستادگی و ثبات بر کاری
اصرار ورزیدن: اصرار کردن، اصرار داشتن، ایستادگی و پافشاری کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوراد
تصویر اوراد
وردها، ذکرها، دعاها، جمع واژۀ ورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصعاد
تصویر اصعاد
صعود کردن، بالا برآمدن، بالا رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطراد
تصویر اطراد
دور کردن وراندن کسی را جاری وروان شدن جاری وروان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایراد
تصویر ایراد
در آوردن، ذکر نمودن، بیان کردن، فرود آوردن، وارد ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراد
تصویر اوراد
دعا و ذکرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکراد
تصویر اکراد
پارسی تازی شده، جمع کرد، کردان جمع کرد (کردی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراد
تصویر ابراد
آب خنک دادن، سست گرداندن، خنکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراد
تصویر افراد
جمع فرد، تنها و طاق و ضد زوج
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قرد، کپیان (کپی بوزیته) کپیکان پارسا نمایی، مرده نمایی، در سخن ماندن، آرمیدن، خوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغراد
تصویر اغراد
تو گلو خواندن شاد خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفاد
تصویر اصفاد
چیزی به کسی بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصخاد
تصویر اصخاد
آفتاب گرفتن سخت شدن گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصداد
تصویر اصداد
فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، سماجت کردن در انجام کاری
فرهنگ لغت هوشیار
باز گردانیدن چیزی، اصراف شاعر در شعر، اصراف از چیزی ورد کردن آن وراندن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرام
تصویر اصرام
جماعت وگروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصعاد
تصویر اصعاد
بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
آماده چیزی شدن، محیا ساختن، چشم داشتن، انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراد
تصویر افراد
((اِ))
یکی کردن، جدا کردن، تنها به کاری روی آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصعاد
تصویر اصعاد
((اِ))
بالا رفتن، صعود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصفاد
تصویر اصفاد
((اِ))
بند سخت برنهادن، عطا دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطراد
تصویر اطراد
((اِ طِّ))
روان شدن کار، راست آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطراد
تصویر اطراد
((اِ))
کسی را طرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
((اِ))
پافشاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افراد
تصویر افراد
((اَ))
جمع فرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
((اِ))
چشم داشتن، رصد بستن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
((اَ))
جمع رصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افراد
تصویر افراد
کسان، همگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکراد
تصویر اکراد
کردان، کردها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، پاپیچی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایراد
تصویر ایراد
خرده، ناکارایی
فرهنگ واژه فارسی سره