جدول جو
جدول جو

معنی اصح - جستجوی لغت در جدول جو

اصح
درست تر، تندرست تر، صحیح تر، سالمتر
تصویری از اصح
تصویر اصح
فرهنگ لغت هوشیار
اصح
صحیح تر، درست تر، راست تر، سالم تر
تصویری از اصح
تصویر اصح
فرهنگ فارسی عمید
اصح
((اَ صَ حّ))
صحیح تر، درست تر
تصویری از اصح
تصویر اصح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصحن
تصویر اصحن
جمع صحن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصحا
تصویر اصحا
جمع صحیح درستان تندرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصحا
تصویر اصحا
صحیح ها، تندرست ها، سالم ها، کنایه از بی عیب و نقص ها، درست ها، فاقد اشتباه ها، جمع واژۀ صحیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناصح
تصویر ناصح
پند دهنده، نصیحت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناصح
تصویر ناصح
نصیحت کننده، اندرزگو، واعظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناصح
تصویر ناصح
((ص))
پنددهنده، نصیحت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احص
تصویر احص
نافرخنده، کل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارح
تصویر ارح
فراخپای هموار پای کسی که پایش گودی نداشته باشد پهن پا در پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصبح
تصویر اصبح
زیبا روی تر، صبیح تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصب
تصویر اصب
لقب ماه رجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصل
تصویر اصل
آغازه، بن، ریشه، بیخ، بنیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصم
تصویر اصم
کر، ناشنوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلح
تصویر اصلح
نیکوتر، بصلاح تر، سزاوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصک
تصویر اصک
سست پای سست زانو توانا نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفح
تصویر اصفح
مرد پهن پیشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افصح
تصویر افصح
فصیحتر، گویاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصف
تصویر اصف
کبر، درختچه ای خاردار، با برگ های پهن و گل های سفید که مصرف دارویی دارد و از غنچۀ آن ترشی تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصم
تصویر اصم
جذر اصم، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن،
جمع صمّ، ویژگی کسی که گوشش نمی شنود، کر، ناشنوا، سخت، محکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصح
تصویر نصح
پند دادن، پندواندرز، محبت خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افصح
تصویر افصح
فصیح تر، خوش بیان تر، زبان آورتر، فصیح ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصل
تصویر اصل
بن، پی، بنیاد، نژاد، قاعده و قانون، ریشه، ریشۀ درخت، در علم حقوق هر یک از ماده های قانون اساسی یا هر قانون دیگر، آنچه وجودش وابسته به خودش باشد، خود چیزی، بیخ، بن هر چیز، بخش زیرین هر چیز، خاستگاه
اصل کار: شخص یا چیز مهم و عمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلح
تصویر اصلح
صالح تر، به صلاح تر، باصلاح تر، نیکوتر، شایسته تر، سزاوارتر
فرهنگ فارسی عمید
زبان آور، پخش شدن روشنایی، زبان آوری، شیر بی سر شیر عبری تازی گشته از پسح جشن فراروی از مسر نزد یهودان، جشن فراپویی عیسی علیه السلام نزد ترسایان در نزد یهودان جشن یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، در نزد مسیحیان جشن یادبود صعود عیسی ع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصح
تصویر نصح
پند و اندرز نصیحت کردن، پند دادن، خالص و بی آمیغ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افصح
تصویر افصح
((اَ صَ))
زبان آورتر، شیواتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصم
تصویر اصم
((اَ صَ مّ))
کر، ناشنوا، جمع صم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلح
تصویر اصلح
((اَ لَ))
نیکوتر، نکوکارتر، شایسته تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصل
تصویر اصل
ریشه، بنیاد، نژاد، گوهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصبح
تصویر اصبح
((اَ بَ))
خوب رو، زیبارو، مویی که سفید مایل به سرخ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فصح
تصویر فصح
((فِ))
در نزد یهودان، جشن یادبود خروج بنی اسراییل از مصر، در نزد مسیحیان، جشن یادبود صعود عیسی (ع)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصح
تصویر نصح
((نَ یا نِ))
پند دادن، اندرز کردن، پند، اندرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فصح
تصویر فصح
در یهودیت، عید یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، فطیر، در مسیحیت، روز یادبود صعود حضرت عیسی، عید پاک
فرهنگ فارسی عمید