منسوب به اشکان. ج، اشکانیان. رجوع به فهرست کتاب ایران در زمان ساسانیان و تاریخ ایران باستان ج 3 و فهرست تاریخ کرد و فهرست مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی شود، ماهوت ایرلند. (از دزی ج 1 ص 25). و رجوع به اشکری شود
منسوب به اشکان. ج، اشکانیان. رجوع به فهرست کتاب ایران در زمان ساسانیان و تاریخ ایران باستان ج 3 و فهرست تاریخ کرد و فهرست مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی شود، ماهوت ایرلند. (از دزی ج 1 ص 25). و رجوع به اشکری شود
ابوالعباس یوسف بن محمد بن فارو اشکربی. در اشکرب متولد شد و در جیان پرورش یافت. از این رو به اشکرب زادگاه خویش منسوب شد. آنگاه به خراسان سفر کرد و در بلخ اقامت گزید تا بسال 548 هجری قمری در آن شهر درگذشت. (ازمعجم البلدان). و سمعانی ذیل اشکرنی آرد: ابوالحجاج یوسف بن محمد بن وارد اندلسی اشکرنی، جوانی صالح فاضل و نیکوسیرت است. به حدیث و لغت و تا حدی به فقه آشناست. در اشکونت (کذا) متولد شد. در جیان پرورش یافت و بدان منتسب شد (؟). در راه جستن دانش از بلاد مغرب خارج شد و بعراق رفت و در بغداد از کسانی که ما سماع کردیم و از آنان که ما سماع نکردیم، سماع کرد. آنگاه به نیشابور و مرو و هرات رفت و حدیث بسیار سماع کرد و در پایان عمر در بلخ سکونت گزید و امامت مسجد راعوم (کذا) به وی واگذار شد. از قرائت من بسیار سماع کرد و من نیز از قرائت او سماع کردم. او از من نوشت و من نیز از او نوشتم. سرانجام در سلخ ذی القعده سال 548 هجری قمری درگذشت. (از انساب سمعانی برگ 39 ب)
ابوالعباس یوسف بن محمد بن فارو اشکربی. در اشکرب متولد شد و در جیان پرورش یافت. از این رو به اشکرب زادگاه خویش منسوب شد. آنگاه به خراسان سفر کرد و در بلخ اقامت گزید تا بسال 548 هجری قمری در آن شهر درگذشت. (ازمعجم البلدان). و سمعانی ذیل اشکرنی آرد: ابوالحجاج یوسف بن محمد بن وارد اندلسی اشکرنی، جوانی صالح فاضل و نیکوسیرت است. به حدیث و لغت و تا حدی به فقه آشناست. در اشکونت (کذا) متولد شد. در جیان پرورش یافت و بدان منتسب شد (؟). در راه جستن دانش از بلاد مغرب خارج شد و بعراق رفت و در بغداد از کسانی که ما سماع کردیم و از آنان که ما سماع نکردیم، سماع کرد. آنگاه به نیشابور و مرو و هرات رفت و حدیث بسیار سماع کرد و در پایان عمر در بلخ سکونت گزید و امامت مسجد راعوم (کذا) به وی واگذار شد. از قرائت من بسیار سماع کرد و من نیز از قرائت او سماع کردم. او از من نوشت و من نیز از او نوشتم. سرانجام در سلخ ذی القعده سال 548 هجری قمری درگذشت. (از انساب سمعانی برگ 39 ب)
شهری است از بلاد شرق اندلس از مغرب. (انساب سمعانی). نام این شهر در معجم البلدان اشکرب و نسبت بدان اشکربی آمده است و در حلل السندسیه نام هیچیک از این دو صورت نیست. و رجوع به اشکرب شود، اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (برهان) (آنندراج). اسپی که دست راست و پای چپ او سپید باشد. (غیاث) (انجمن آرای ناصری). اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (هفت قلزم) ، مکر و حیله و تزویر. (برهان). مکر و حیله و فریب و آنرا اشکیل بزیادتی یا نیز گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). مکرو فریب و حیله. (هفت قلزم). و رجوع به اشکیل شود
شهری است از بلاد شرق اندلس از مغرب. (انساب سمعانی). نام این شهر در معجم البلدان اشکرب و نسبت بدان اشکربی آمده است و در حلل السندسیه نام هیچیک از این دو صورت نیست. و رجوع به اشکرب شود، اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (برهان) (آنندراج). اسپی که دست راست و پای چپ او سپید باشد. (غیاث) (انجمن آرای ناصری). اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (هفت قلزم) ، مکر و حیله و تزویر. (برهان). مکر و حیله و فریب و آنرا اشکیل بزیادتی یا نیز گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). مکرو فریب و حیله. (هفت قلزم). و رجوع به اشکیل شود
آخشیجی بنیادی منسوب به ارکان آنچه مربوط و پیوسته به چهار ارکان (باد و خاک و آب و آتش) است، جمع ارکانیان. جسمانیان اهل دنیا، ناقصانی که هنوز به حد کمال نرسیده اند
آخشیجی بنیادی منسوب به ارکان آنچه مربوط و پیوسته به چهار ارکان (باد و خاک و آب و آتش) است، جمع ارکانیان. جسمانیان اهل دنیا، ناقصانی که هنوز به حد کمال نرسیده اند
آبگونه ای خوشبو که نخستین بار در کلن شهری آلمانی ساخته شده کلن آب کلنی یا کلن نام شهری است در آلمان که مرکز ساختن آبهای معطر مشهور به (ادکلنی) است و آن بوسیله فارینا در قرن 18 م. اختراع شد، بعدها در ممالک دیگر نیز بتقلید از آن پرداختند
آبگونه ای خوشبو که نخستین بار در کلن شهری آلمانی ساخته شده کلن آب کلنی یا کلن نام شهری است در آلمان که مرکز ساختن آبهای معطر مشهور به (ادکلنی) است و آن بوسیله فارینا در قرن 18 م. اختراع شد، بعدها در ممالک دیگر نیز بتقلید از آن پرداختند