جدول جو
جدول جو

معنی اشمام - جستجوی لغت در جدول جو

اشمام
بوییدن، بوییدن چیزی، بو کردن، بو بردن، بویانیدن، در علوم ادبی با لب اشاره کردن به حرکت حرفی بدون آنکه صوت شنیده شود
تصویری از اشمام
تصویر اشمام
فرهنگ فارسی عمید
اشمام(نَسْ / نِسْ یَ / یِ خَ)
بوییدن. (منتهی الارب). چیز خوشبوی را بوییدن. (از اقرب الموارد) (غیاث).
لغت نامه دهخدا
اشمام
بو کردن
تصویری از اشمام
تصویر اشمام
فرهنگ لغت هوشیار
اشمام((اِ))
بویانیدن، بو کردن
تصویری از اشمام
تصویر اشمام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتمام
تصویر اتمام
تمام کردن، به پایان رساندن، انجام دادن، به انجام رساندن، ازبین بردن، هلاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از المام
تصویر المام
مرتکب گناهان کوچک شدن، فرود آمدن امر به کسی، نزدیک شدن کودک به سن بلوغ، در علوم ادبی معنی یا مضمونی را از شعر کسی گرفتن و با عبارت دیگر بیان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعمام
تصویر اعمام
عم ها، برادران پدر، عموها، جمع واژۀ عم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکمام
تصویر اکمام
کم ها، آستین ها، جمع واژۀ کم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصمام
تصویر اصمام
سربند ساختن برای شیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهمام
تصویر اهمام
اندوهگین کردن به مرگ نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکمام
تصویر اکمام
آستین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المام
تصویر المام
فرود آمدن، بالندگی فرود آمدن فرو آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغمام
تصویر اغمام
ابرناکی، اندوهاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعمام
تصویر اعمام
جمع عم، برادر پدر است، عموها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطمام
تصویر اطمام
گیسو بریدن پرکردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصمام
تصویر اصمام
کر کردن، کر شدن، نشنیدن، سر بند ساختن کرشدن، کر گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتمام
تصویر اشتمام
بویش بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشمار
تصویر اشمار
شتاباندن، در نور دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشماس
تصویر اشماس
آفتابناکی رماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشماط
تصویر اشماط
درآمیختن، دو موی شدن: دورنگ شدن، ریزاندن برگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشماع
تصویر اشماع
به بازی وا داشتن، درخشیدن چراغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشحام
تصویر اشحام
پیه خوراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمام
تصویر ارمام
مغز دار شدن استخوان، خاموش شدن، پوسیدن استخوان، گراییدن به بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادمام
تصویر ادمام
زشتکاری بدکاری فرزند زشت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
نکوهیده یافتن، زنهار دادن، زنهار گرفتن برای دیگری، خوار شمردن، بازماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمام
تصویر اخمام
گنده شدن گوشت پخته گندیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمام
تصویر اجمام
سواری نگرفتن از اسپ یله کردن اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمام
تصویر احمام
تب کردن، اندوهاندن، گرم کردن آب، سیاه گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
انجام دادن، بپایان رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المام
تصویر المام
((اِ))
به حد بلوغ رسیدن، گناه صغیره کردن، فرود آمدن امر بر کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
((اِ))
تمام کردن، به پایان رسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصمام
تصویر اصمام
((اِ))
کر شدن، کر گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
به پایان رساندن، فرجام، پایان، انجام، سرانجام، سپریدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
Completion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
завершение
دیکشنری فارسی به روسی