معنی اشقی در لغت نامه دهخدا

نعت تفصیلی از شقی. شقی تر. بدبخت تر. (مهذب الاسماء) (مؤیدالفضلا). اشقی الامه و اشقی القوم، ابن ملجم مرادیست قاتل خیرالخلق. (منتهی الارب). و مراد به ’اشقیها’ که در قرآن کریم (12/91) آمده قداربن سالف است که ناقۀ صالح را پی کرده بود.

معنی اشقی در فرهنگ فارسی معین

بدبخت تر، دل سخت تر

معنی اشقی - جستجوی لغت در جدول جو

Q: معنی اشقی در فرهنگ فارسی معین

بدبخت تر، دل سخت تر

اشقی

لغت نامه دهخدا

اشقی

فرهنگ لغت هوشیار

اشقی

فرهنگ فارسی معین

افقی

ویژگی چیزی که موازی افق و سطح زمین باشد

فرهنگ فارسی عمید

اشقیل

پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ و گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد، پیاز موش، عنصل، اسقیل

فرهنگ فارسی عمید

اشقیا

شقی ها، بدبخت ها، تیره بخت ها، ستمگرها، ظالم ها، بیدادگرها، جبّارها، ستمکارها، گرداس ها، جائرها، ستم کیش ها، ظلم پیشه ها، جفا پیشه ها، جمع واژۀ شقی

فرهنگ فارسی عمید

عاشقی

عاشق بودن، شیفتگی، دلدادگی، برای مثال نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد (حافظ - ۳۲۶)

فرهنگ فارسی عمید

اشهی

خوش مزه تر، لذت بخش تر

فرهنگ فارسی عمید

اشقر

سرخ و سفید، مرد سرخ و سفید، سرخ مو، هر چیز سرخ مایل به زرد یا سفید، اسبی که به این رنگ باشد

فرهنگ فارسی عمید

اتقی

پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر

فرهنگ فارسی عمید

قاشقی

(شُ)

قسمی زدن بر پشت گردن. پس گردنی که با چهار انگشت بزنند، خیار خرد. خیار ترشی، آلتی فلزین از گچ بران

لغت نامه دهخدا

اشقیل

(اِ)

عنصل. پیاز عنصل. اسقیل. بصل الفار. پیازموش. پیاموش. اسقال. عنصلا. بصیله. پیاز دشتی. (دزی ج 1 ص 25)

لغت نامه دهخدا

عاشقی

(شِ)

عمل عاشق. شیفتگی. دلدادگی. عشق ورزیدن:
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل.
مولوی.
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من ازعاشقی حذر گیرد.
سعدی.
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد.
حافظ

لغت نامه دهخدا

عاشقی

(شِ)

میرعلیشیر آرد: مولانا عاشقی از شهر هرات بود و قصیده را پخته میگفت از جمله اشعار اوست:
این منظری که طاق چو ابروی دلبر است
از خاک برگرفتۀ دارای کشور است.
که در تعریف عمارت آق سرای که به دستور بوسعید بنا شده است سرود. (مجالس النفائس ص 41)

لغت نامه دهخدا

افقی

کرانی ترازی خطی موازی زمین و خط افق مقابل عمودی

معنی اشقی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما