- اشغالگر
آنکه به زور و برخلاف حق جایی را تصرف می کند، سپاهیانی که به زور به کشور دیگر داخل شده و تمام یا قسمتی از آن را تصرف کنند
معنی اشغالگر - جستجوی لغت در جدول جو
- اشغالگر (اِ گَ)
آنکه شهر یا محلی را تصرف کند و غالباً بر کسانی اطلاق میشود که برخلاف حق و بزور جائی را میگیرند
- اشغالگر
بزور جائی را تصرف کردن
- اشغالگر ((~. گَ))
شخص یا نیرویی که جایی را به زور و برخلاف حق تصرف کند
- اشغالگر
متصرف، مهاجم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که در کاری یا امری اخلال می کند، آنکه نظم و امنیت جامعه را برهم می زند
مشغول ساختن وسیله ای یا چیزی، به کار گرفتن، کسی را به کار وا داشتن، جایی را تصرف کردن، پیاده کردن نیروی نظامی در شهر یا اراضی کشور دیگر به قصد تصرف دائم یا موقت، مشغول مثلاً خط اشغال است، دوباره تماس می گیرم
اغواگر، فریبنده، مخادع
کارشکن، مخل، تروریست، خرابکار، آشوبگر، انقلابی، شورشی، فتنه جو، مخرب
