جدول جو
جدول جو

معنی اشرد - جستجوی لغت در جدول جو

اشرد(اَ رَ)
رمنده تر. شاردتر:
و هم ترکوک اسلح من حباری
رأت صقراً و اشرد من نعام.
(حیاهالحیوان ج 1 ص 205 س 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشرف
تصویر اشرف
(دخترانه و پسرانه)
شریف تر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشرس
تصویر اشرس
(پسرانه)
مرد دلاور، دلیر، نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشرف
تصویر اشرف
شریف تر، بزرگوارتر، بزرگ قدرتر، بلندتر
فرهنگ فارسی عمید
جوال بزرگ به شکل تور که از ریسمان برای حمل و نقل کاه و علف و چغندر و امثال آن ها می بافند، برای مثال بساز پر شکم از زردک و چغندر خام / که جای شلغم و زردک بود همیشه الرد (همام تبریزی - لغتنامه - الرد)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارد
تصویر شارد
رمنده، رمیده، گریخته، آنکه از اطاعت سر باز بزند، نافرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امرد
تصویر امرد
جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده باشد، ساده زنخ، بی ریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابرد
تصویر ابرد
سردتر، کنایه از فاقد جذابیت و گیرایی، بی مزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
بزرگ تر، برومندتر مثلاً پسر ارشد، کسی که در میان همگنان خود دارای درجه و مقام بالاتر است مثلاً مقام ارشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشرس
تصویر اشرس
بدخوی، دلاور، شیربیشه، سختی بد خو تندخو، دلیر دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرف
تصویر اشرف
بزرگوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرد
تصویر ابرد
ابرتگرگ بار، سردتر، پلنگ نر سردتر باردتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطرد
تصویر اطرد
باریک ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
جوالی بزرگ که از ریسمان بشکل تور سازند و بدان کاه و علف و غیره را حمل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
گریزان گریزپای، سرگردان، آواره بی خانمان، سرکش نافرمان سرکش، جمع شرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرم
تصویر اشرم
بینی پخچ کفته بینی پهن بینی لب شکافته
فرهنگ لغت هوشیار
گواهی می دهم (فعل متکلم وحده از شهادت) گواهی میدهم. یا اشهد گفتن، بزبان راندن شهادتین (اشهدان لااله الا الله واشهدان محمدارسول الله)، یا اشهد خود راگفتن، (عم) منتظر مرگ بودن، یا اشهدان (امیرالمومنین) علیا ولی الله. گواهی میدهم که (امیرمومنان) علی دوست خداست. توضیح در اذن و اقامه شیعیان دوبار گفته شود. خواندن آن در اذان واقامه مستحب است بعنوان تیمن و تبرک. یا شهدان اله الا الله. گواهی میدهم که خدایی نیست جز خدای یگانه. توضیح در اذن و اقامه دوبار در هر دو گفته شود. یا اشهد ان محمدا رسول الله. گواهی میدهم که محمد فرستاده خداست. توضیح دراذان و اقامه دو بار در هر دو گفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
رشید تر، راه راست، یابنده تر، برشد تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرد
تصویر ادرد
مرد بی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرط
تصویر اشرط
فرومایه تر سبک تر
فرهنگ لغت هوشیار
((اَ رَ))
جوالی بزرگ که از ریسمان به شکل تور سازند و بدان کاه و علف و غیره را حمل کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شارد
تصویر شارد
((رِ))
نافرمان، سرکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امرد
تصویر امرد
((اَ رَ))
بی ریش، پسر، پسر بدکار، مفعول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
((اَ شَ))
بزرگتر، مسن تر
اولاد ارشد: فرزند بزرگ تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشرس
تصویر اشرس
((اَ رَ))
تندخو، دلیر، دلاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشرف
تصویر اشرف
((اَ رَ))
بزرگوارتر، شریفتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرد
تصویر ابرد
((اَ رَ))
سردتر، باردتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امرد
تصویر امرد
خنثی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
بزرگتر، فرازین، ارجمند، برتر، سرآمد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
Senior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
старший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
senior, Senior
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
старший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
starszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
高级的 , 高级
دیکشنری فارسی به چینی