- اشتهاب
- پیرگشتن، دو مویگی
معنی اشتهاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شهرت یافتن، ناموری
برافروختگی
افرخته شدن آتش
تاراج کردن به زور گرفتن
شهرت یافتن، مشهور بودن، نامبردار شدن، ناموری
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گر کشیدن، ضرام، شعله زدن، اشتعال، اضطرام، تلهّب، توقّد، گر زدن
برافروختن
کنایه از برافروختگی، خشم
در پزشکی سوزش، درد و سرخی پوست بدن
برافروختن
کنایه از برافروختگی، خشم
در پزشکی سوزش، درد و سرخی پوست بدن
معروف گردیدن، شهرت
Inflammation
воспаление
Entzündung
запалення
zapalenie
inflamação
infiammazione
inflamación
inflammation
ontsteking
การอักเสบ
peradangan
uvimbe
প্রদাহ
بخشش پذیری
شتاب
خوار تاری، پژهان این سخن گفتنی است که آنندراج) پژهان (را با) رشک (سنجیده و نیک در یافته که پژهان آرزوی خواستن است و رشک به خود پیچیدن از داشتن دیگران، آرزوی داشتن خواهانی آرزو خواستن خواهان شدن، آرزو کردن، میل بغذا داشتن، خواهانی خواست، آرزوی طعام، چیزی خواستن وآرزوی آن کردن، ودوست داشتن آنرا، اشتها داشتن، رغبت به غذا داشتن