- اشتربانی (اُ تُ)
شتربانی. ساربانی. شترچرانی
معنی اشتربانی - جستجوی لغت در جدول جو
- اشتربانی
شتربانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اُ تُ چَ)
لغت نامه دهخدا
ساربانی. شترچرانی. شترداری. و رجوع به شترچرانی شود، گفتارهای نامتناسب با یکدیگر، وضع ناهنجار و مقرون به هرج و مرج:
(اُ تُ)
لغت نامه دهخدا
شتربان. (آنندراج). ساربان. ساروان. راعی. جمّال. اشتروان. اشتردار. شتردار. شترچران. اشترچران: و اشتربانان با مشکها، سر چاه فرستاده بودند. (ترجمه طبری بلعمی). و رجوع به دزی ج 1 ص 24 و شعوری ج 1 ص 148 و شتربان شود
(شُ تُ)
لغت نامه دهخدا
اشتربانی. عمل شتربان. ساربانی. جمالی. ساروانی. نگهبانی شتر:
به شتربانی و گله داری
کردی آهستگی و هشیاری.
نظامی.
رجوع به اشتربانی شود
به شتربانی و گله داری
کردی آهستگی و هشیاری.
نظامی.
رجوع به اشتربانی شود
اداره ایست که وظیفه آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است نظمیه
ملاحی، ناخدایی، ناوبانی، ناوخدایی، ناوداری
تایید، تقویت، حفظ، حمایت، طرفداری، محافظت، مدافعه