جدول جو
جدول جو

معنی اشتراء - جستجوی لغت در جدول جو

اشتراء
(مَ / مِ رَ)
خریدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 13) (آنندراج). مالک شدن چیزی را. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
اشتراء
خریدن، فروختن
تصویری از اشتراء
تصویر اشتراء
فرهنگ لغت هوشیار
اشتراء
((اِ تِ))
خریدن، فروختن، معامله
تصویری از اشتراء
تصویر اشتراء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتراط
تصویر اشتراط
شرط کردن، شرط بستن، پیمان کردن، تعلیق کردن چیزی به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
شریک شدن، شراکت کردن، قبول استفاده از خدمات یا دریافت منظم کالای یک مؤسسه در مقابل پرداخت هزینۀ معیّن، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر با استعمال الفاظ و کلماتی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را بیان کند که ذهن شنونده به سوی معنی غیر مقصود متوجه شود، سپس برای رفع اشتباه در مقام توضیح برآید، برای مثال صبحگاهان بود با احباب رطل می زدیم / جام لبریز از کف خضر مبارک پی زدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجتراء
تصویر اجتراء
دلیر شدن بر کسی، دلیری دلیر شدن دلیر گردیدن برکسی، دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استراء
تصویر استراء
رای خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتفاء
تصویر اشتفاء
درمان یافتن، درمانجوئی
فرهنگ لغت هوشیار
شریک شدن، با هم در کاری شرکت کردن، با یکدیگر انباز شدن، همبازی، همدستی همی همباگی هنبازی انباز شدن انبازی کردن شرکت کردن شریک شدن، انبازی شرکت، آنست که شاعر با آوردن الفاظی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را القا کند که اندیشه شنونده متوجه معنی غیر مقصود گردد و سپس شاعر در صدد توضیح بر آید. یا اشتراک روز نامه یا مجله. جزو خریداران مرتب روزنامه یا مجله در آمدن آبونه شدن،جمع اشتراکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتراط
تصویر اشتراط
شرط بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتراء
تصویر اکتراء
کرایه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
میزبانی و نیکوئی با میهمان، نیکو داشت، پیروی، مهمانی خواستن، فراروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتهاء
تصویر اشتهاء
((اِ تِ))
آرزو کردن، میل به غذا داشتن، کسی را کور کردن میل به خوردن را در کسی از میان بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتراء
تصویر افتراء
((اِ تِ))
تهمت زدن، بهتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتکاء
تصویر اشتکاء
((اِ تِ))
گله کردن، گله مند شدن، شکایت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتراط
تصویر اشتراط
((اِ تِ))
پیمان بستن، شرط کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجتراء
تصویر اجتراء
((اِ تِ))
دلیر شدن، جرئت پیدا کردن، دلیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
((اِ تِ))
شریک شدن، شرکت کردن، انبازی، شراکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
انبازش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
Subscription
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
abonnement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
מִנוּי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
सदस्यता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
langganan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
การสมัครสมาชิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
abonnement
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
assinatura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
suscripción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
abbonamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
订阅
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
subskrypcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
підписка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
Abonnement
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
подписка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشتراک
تصویر اشتراک
購読
دیکشنری فارسی به ژاپنی