جدول جو
جدول جو

معنی اشتکاء

اشتکاء((اِ تِ))
گله کردن، گله مند شدن، شکایت کردن
تصویری از اشتکاء
تصویر اشتکاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اشتکاء

اشتکاء

اشتکاء
شکایت و گله کردن. (فرهنگ نظام). گله کردن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

اشتکار

اشتکار
نیک بارانی باران نیک، پرشیری، کرک برآوردن، سختی سرما یا گرما
اشتکار
فرهنگ لغت هوشیار

اشتهاء

اشتهاء
آرزو کردن، میل به غذا داشتن، کسی را کور کردن میل به خوردن را در کسی از میان بردن
اشتهاء
فرهنگ فارسی معین

انتکاء

انتکاء
قبض کردن حق را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گرفتن و قبض کردن حق را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اشتکال

اشتکال
مشتبه شدن کار. یقال: اشتکل الامر، اذا اشتبه. (منتهی الارب). این مصدر در اقرب الموارد نیامده است
لغت نامه دهخدا