- اشتاب
- شتاب
معنی اشتاب - جستجوی لغت در جدول جو
- اشتاب
- شتاب، عجله و تندی در کار و حرکت، چالاکی و سرعت، شتافتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی شتاب، آنکه شتاب نکند، شکیبا
آهسته، شکیبا، صابر، صبور
ناشتا، شخص گرسنه که از بامداد چیزی نخورده باشد، گرسنه، غذانخورده
سوده شدن و ریختن سوده ریزی، گدایی دربی نیازی
روز بیست وهشتم هر ماه شمسی است وروز نیکی میباشد، در این روز صدقه دادن وجامه پوشیدن وحاجت خواستن مورد قبول است
جمع شت، پراکنده ها پراکندن: تاسگی پریشانی، جمع شت پراکندگان متفرقها
برانگیختن، پیر شدن
جایگاهی است نزدیک مکه
مردن، پدرود، رفت بی بازگشت
دروغ بر بستن بر کسی
جمع شذب، رخت ها، هیمه ها: شاخه های بریده با پوست
شنا شناوری آب ورزی
گنجه، اشکاف
پیرگشتن، دو مویگی
بتعجیل بزودی بدون درنگ
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
راستی، درستی، در دین زرتشتی نام ایزدی که راهنمای مینویان و جهانیان است، نام روز بیست وششم ازهر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویزپادشاه ساسانی
نویساندن
جمع عتبه، آستانه ها خرسندی نمودن، خوشنوداندن: خشنود کردن، بازایستادن جمع عتبه آستانه ها پاشنه های در. یا اعتاب مقدسه. امکنه مقدسه که زیارتگاه مردم است
نویس آموزی: آموختن نوشتن، نویساندن
روز بیست و ششم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی فرشته ای مؤکل بر روز اشتاد
فرشته ای است در دین زردشتی، بیست و ششمین روز از هر ماه خورشیدی
جمع شت، پراکندگان
جمع عتبه، آستانه، درگاه
اشتاب، شتاب
شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، آشنا، شناو، آشناه، شنار، سباحت، شناه، اشناه، آشناب، اشنه برای مثال زمین را خون چنان غرقاب می کرد / که ماهی در زمین اشناب می کرد (عطار- مجمع الفرس - اشناب)
شتّ ها، متفرق ها، پراکنده ها، جمع واژۀ شتّ، شتات ها، پراکنده شدن ها، تفرق ها، پراکندگی ها، جمع واژۀ شتات
عجله، شتاب
عجله
جستن و خواستن امری پیش از وقت آن، عجله، دستپاچگی، تندی، تعجیل
عجله و تندی در کار و حرکت، چالاکی و سرعت، (بن مضارع شتافتن) شتافتن
شتاب گرفتن: شتاب کردن، عجله کردن
شتاب گرفتن: شتاب کردن، عجله کردن
Acceleration, Hurriedness