جدول جو
جدول جو

معنی اشابه - جستجوی لغت در جدول جو

اشابه
سپید کردن موی. (تاج المصادر بیهقی). سپید کردن سر را: اشاب رأسه و برأسه. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اشابه
(اَ بَ)
موضعی است به نجد نزدیک الرمل. (معجم البلدان) ، ترسیدن: اشاف منه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اشابه
(اُ بَ)
مردم بهم درآمیخته. (صراح). مردم بهم آمیخته از هر جنس. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اشابه
توده مردم، داراک ناروا
تصویری از اشابه
تصویر اشابه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشربه
تصویر اشربه
شراب، هر مایعی که آشامیده شود، آشامیدنی، نوشیدنی، نوشابه، آب انگور یا میوۀ دیگر که تخمیر شده باشد، می، باده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشابه
تصویر تشابه
به یکدیگر شبیه شدن مانند هم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشباه
تصویر اشباه
شبه ها، مثل مانندها، جمع واژۀ شبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
چیزی که شبیه چیز دیگر باشد، مانند، همانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشاعه
تصویر اشاعه
فاش کردن، آشکارا کردن، پراکنده ساختن، رواج دادن، فاش و آشکار کردن خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارابه
تصویر ارابه
وسیلۀ نقلیۀ چرخ دار که بیشتر برای حمل و نقل بار به کار می رود، گردونه، گاری
ارابۀ جنگی: گردونه یا وسیله ای که در جنگ به کار می رود مانند تانک، زره پوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشابه
تصویر عشابه
پرگیاهی گیاهناکی
فرهنگ لغت هوشیار
پاکیدن، پاکاندن، پاک یافت، خوشبو کردن، خوشمزه ساختن، خوش سخنی خوشمزگی پاک کردن، خوشبوی کردن، حلال و پاکیزه کردن، خوشمزه کردن طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
مانند، آبرو، یکسان، شبیه، مثل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشابه
تصویر تشابه
بیکدیگر ماننده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بانگ زدن، ترساندن، فرا خوانی به شتاب بانگ زدن نهیب زدن، ترساندن ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابه
تصویر انابه
توبه و پشیمانی و بازگشت به سوی خدای تعالی، توبه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغابه
تصویر اغابه
غایب گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشابه
تصویر نشابه
یک تیر واحدنشاب یک تیریک سهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشربه
تصویر اشربه
نوشیدنیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاحه
تصویر اشاحه
گیاه رویاندن، پرهیزکردن، پشتکار، رویگردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاده
تصویر اشاده
برافراشتن ساختمان، به آوای بلند خواندن بلندخوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاشه
تصویر اشاشه
شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاطه
تصویر اشاطه
سوزانیدن، کشتن، به خون آلودن، تباهیدن، پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاعه
تصویر اشاعه
تابع دیار گردانیدن چیزی را، فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشافه
تصویر اشافه
آگاهی یافتن، ترسیدن، بالاتر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشباه
تصویر اشباه
جمع شبه، مانند، امثال، مانندان، نظایر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصابه
تصویر اصابه
برخورد، به آماج رسیدن، سوکوار گشتن، به نشانه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تاراج، گذرانیدن آب کردن گداختن گدازاندن آب کردن ذوب کردن گداختن گدازانیدن، غارت کردن، نیکو کردن کار خود را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارابه
تصویر ارابه
گردون، بارکش، گاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
همانند، همتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نمارش، نمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشابه
تصویر تشابه
مانندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاعه
تصویر اشاعه
گسترش
فرهنگ واژه فارسی سره