جدول جو
جدول جو

معنی اشاءه - جستجوی لغت در جدول جو

اشاءه(کَ پَرْ وَ)
مضطر گردانیدن. (منتهی الارب) ، هلاک کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، باطل و تباه ساختن، جدا کردن گوشت را، پراکنده کردن. (منتهی الارب) ، بهلاک افکندن. فرا کشتن دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، بکشتن پیش آوردن کسی را: اشاط دمه وبدمه، ای اذهبه او عمل فی هلاکه او عرضه للقتل. (منتهی الارب) ، کشتن شتر قمار را، صاحب سهم پسین شدن از شتر قمار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اشاءه(اَ ءَ)
یک اشاء. یکی خرمابن. (منتهی الارب). صغارالنخل. (معجم البلدان) ، دندان مالیدن به مسواک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اشاءه(اَ ءَ)
موضعی است و یاقوت گوید: گمان برم که در یمامه و یا در بطن الرمه است. (معجم البلدان) ، بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا برگردند: اشاع بالابل. (منتهی الارب) ، آشکارا کردن. (غیاث). فاش و آشکار کردن خبر و جز آن: اشعته و اشعت به، ای اذعته و اظهرته. (منتهی الارب) : و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود، هرآینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه). اشاعۀ فحشاء، پریشان و باربار انداختن شتر ماده بول را: اشاعت الناقه ببولها، اذا رمته متفرقاً. (منتهی الارب) ، پاشیدن. پراکنده کردن. (غیاث) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اشاعت حلم... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
اشاءه(اِ ءَ)
نام زنی است جاهلیهاز مردم حضرموت و بدان منسوب است ’بنواشاءه’ و ایشان بطنی از قبایل یمن اند. (اعلام زرکلی ج 1 ص 118)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشاعه
تصویر اشاعه
فاش کردن، آشکارا کردن، پراکنده ساختن، رواج دادن، فاش و آشکار کردن خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشافه
تصویر اشافه
آگاهی یافتن، ترسیدن، بالاتر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاعه
تصویر اشاعه
تابع دیار گردانیدن چیزی را، فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاطه
تصویر اشاطه
سوزانیدن، کشتن، به خون آلودن، تباهیدن، پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاشه
تصویر اشاشه
شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نشان دادن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاده
تصویر اشاده
برافراشتن ساختمان، به آوای بلند خواندن بلندخوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاحه
تصویر اشاحه
گیاه رویاندن، پرهیزکردن، پشتکار، رویگردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشابه
تصویر اشابه
توده مردم، داراک ناروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاعه
تصویر اشاعه
گسترش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
نمارش، نمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
Implication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implication
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
함축
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
含意
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
הַשׁלָכָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
निहितार्थ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
ความหมายแฝง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
подразумеваемое
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implicação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
含义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
implikacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
підтекст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
Implikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اشاره
تصویر اشاره
maelezo
دیکشنری فارسی به سواحیلی