اسکدار، قاصدی که در قدیم منزل به منزل اسب خود را عوض می کرد، پیک سوار، غلام پست، چپر، نامه بر، پیک، برید، نامه رسان، مأمور پست، قاصد، چاپار، کیسه ای که نامه ها را در آن می گذاشتند
اسکدار، قاصدی که در قدیم منزل به منزل اسب خود را عوض می کرد، پیکِ سوار، غُلامِ پُست، چَپَر، نامِه بَر، پِیک، بَرید، نامِه رَسان، مأمورِ پُست، قاصِد، چاپار، کیسه ای که نامه ها را در آن می گذاشتند
اسفزار. ناحیتی (بخراسان) او را چهار شهر است چون، کواژان، ارسکن، کوژد، جراشان، و این هرچهار اندر مقدار شش فرسنگ است. جائی بانعمت است و مردمان او خوارج اند و جنگی و در این ناحیت کوه بسیار است و استوار. (حدود العالم). رجوع به اسفزار شود
اسفزار. ناحیتی (بخراسان) او را چهار شهر است چون، کواژان، ارسکن، کوژد، جراشان، و این هرچهار اندر مقدار شش فرسنگ است. جائی بانعمت است و مردمان او خوارج اند و جنگی و در این ناحیت کوه بسیار است و استوار. (حدود العالم). رجوع به اسفزار شود