جدول جو
جدول جو

معنی اسگالش - جستجوی لغت در جدول جو

اسگالش
اندیشه، تفکر، خیال
تصویری از اسگالش
تصویر اسگالش
فرهنگ لغت هوشیار
اسگالش
اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، تفکیر، تأمّل
تصویری از اسگالش
تصویر اسگالش
فرهنگ فارسی عمید
اسگالش
((اِ لِ))
اندیشه، فکر، تفکر
تصویری از اسگالش
تصویر اسگالش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسکالش
تصویر اسکالش
اندیشه فکر تفکر خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگالش
تصویر سگالش
تبادل آرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سگالش
تصویر سگالش
اندیشه فکر، اندیشه بد فکر بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگالش
تصویر سگالش
چاره جویی، مشورت، رایزنی، اندیشه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سگالش
تصویر سگالش
((س لِ))
اندیشه کردن، چاره جویی، اندیشه بد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگارش
تصویر انگارش
تصور، ریاضی، تجسم، تخیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استانش
تصویر استانش
اثبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسحالء
تصویر اسحالء
جمع سحل، جامه های یک تاه یک تا بافته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگارش
تصویر انگارش
پندار وهم گمان. یا علم انگارش علم ریاضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگارش
تصویر انگارش
پندار، وهم، گمان، قصه، افسانه، علم ریاضی، ریاضیات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفالت
تصویر اسفالت
آسفالت، مخلوطی از قیر و شن که در ساختن کف خیابان ها و جاده ها و بام های خانه ها به کار می رود، پوشش سطح جاده با این ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داسگاله
تصویر داسگاله
داس کوچک، علف بر، دستگاله، دستغاله، منگال، برای مثال چون درآمد آن کدیور مرد زفت / بیل هشت و داسگاله برگرفت (رودکی - ۵۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسپاش
تصویر اسپاش
فضا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسپاش
تصویر اسپاش
فضا
فرهنگ لغت هوشیار
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
فرهنگ لغت هوشیار
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالق
تصویر اسالق
آنچه متصل کام است از داخل دهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعال
تصویر اسعال
شادمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسراش
تصویر اسراش
پارسی تازی گشته سریش بیخ گیاهی است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سدل، پرده ها،، جمع سدل، سینه ریزها گردن بندها هشتن گیسو، هشتن دامن، به فراموشی سپردن فروهشتن فرو گذاشتن آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسحال
تصویر اسحال
جمع سحل، جامه ای از ریسمان یکتا بافته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلال
تصویر اسلال
بدگند دادن (بدگند رشوت) پاره دادن، شمشیرکشیدن، دزدی تاراج آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقال
تصویر اسقال
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سمله، لای آن چه تک تالاب گرد آید کاهیده ای اسمعیل از نام ها، آشتی دادن، کهن جامگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
شکم روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سگاله
تصویر سگاله
سرگین سگ فضله کلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکالش
تصویر سکالش
فکر و اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبال
تصویر اسبال
((اِ))
باران باریدن، بسیار سخن گفتن بر کسی، جاری کردن، روان ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسهال
تصویر اسهال
((اِ))
شکم روی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسدال
تصویر اسدال
((اِ))
فروهشتن، فروگذاشتن، آویختن (پرده)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سگاله
تصویر سگاله
((سَ لَ))
سرگین سگ
فرهنگ فارسی معین