- اسگالش
- اندیشه، تفکر، خیال
معنی اسگالش - جستجوی لغت در جدول جو
- اسگالش
- اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، تفکیر، تأمّل
- اسگالش ((اِ لِ))
- اندیشه، فکر، تفکر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندیشه فکر تفکر خیال
تبادل آرا
اندیشه فکر، اندیشه بد فکر بد
چاره جویی، مشورت، رایزنی، اندیشه کردن
تصور، ریاضی، تجسم، تخیل
اثبات
جمع سحل، جامه های یک تاه یک تا بافته ها
پندار وهم گمان. یا علم انگارش علم ریاضی
پندار، وهم، گمان، قصه، افسانه، علم ریاضی، ریاضیات
آسفالت، مخلوطی از قیر و شن که در ساختن کف خیابان ها و جاده ها و بام های خانه ها به کار می رود، پوشش سطح جاده با این ماده
داس کوچک، علف بر، دستگاله، دستغاله، منگال، برای مثال چون درآمد آن کدیور مرد زفت / بیل هشت و داسگاله برگرفت (رودکی - ۵۳۴)
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
آنچه متصل کام است از داخل دهن
شادمانیدن
پارسی تازی گشته سریش بیخ گیاهی است
جمع سدل، پرده ها،، جمع سدل، سینه ریزها گردن بندها هشتن گیسو، هشتن دامن، به فراموشی سپردن فروهشتن فرو گذاشتن آویختن
جمع سحل، جامه ای از ریسمان یکتا بافته باشند
بدگند دادن (بدگند رشوت) پاره دادن، شمشیرکشیدن، دزدی تاراج آشکار
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
شکم راندن توسط دارو، شکم روش، نام مریضی میباشد که فضولات معده پی درپی وبه شکل مایع جاری میشود، بیرون روی
جمع سمله، لای آن چه تک تالاب گرد آید کاهیده ای اسمعیل از نام ها، آشتی دادن، کهن جامگی
شکم روش
سرگین سگ فضله کلب
فکر و اندیشه