نوعی نقش و نگار مرکب از خط های منحنی مارپیچ با شاخه های کوتاه و برگ و گل که در کتیبه ها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی، کاشی کاری و گچ بری ترسیم می شود. بعضی محققان کلمۀ اسلیمی را همان کلمۀ «اسلامی» دانسته و گفته اند که از خط کوفی سرمشق گرفته شده، زیرا طرح های مختلف آن مشابهت بسیار با حروف کوفی درهم دارد
نوعی نقش و نگار مرکب از خط های منحنی مارپیچ با شاخه های کوتاه و برگ و گُل که در کتیبه ها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی، کاشی کاری و گچ بری ترسیم می شود. بعضی محققان کلمۀ اسلیمی را همان کلمۀ «اسلامی» دانسته و گفته اند که از خط کوفی سرمشق گرفته شده، زیرا طرح های مختلف آن مشابهت بسیار با حروف کوفی درهم دارد
یکی از مشاهیر شعرای انگلستان. مولد کمبرلاند سال 1460 میلادی و وفات در سنۀ 1529. وی در فکاهیات و هجاء اشتهار یافته است. اسکلتن بخانواده ای رهبان منسوب بوده و در عین حال بهجو اخلاق رذیلۀ همین طایفه پرداخته و بهمین علت مورد تعقیب آنان شده است
یکی از مشاهیر شعرای انگلستان. مولد کمبرلاند سال 1460 میلادی و وفات در سنۀ 1529. وی در فکاهیات و هجاء اشتهار یافته است. اسکلتن بخانواده ای رهبان منسوب بوده و در عین حال بهجو اخلاق رذیلۀ همین طایفه پرداخته و بهمین علت مورد تعقیب آنان شده است
جمع واژۀ اسلوب. شیوه ها. راهها. طرق. فنها. گونه ها. طرزها. وضعها. انواع. اقسام: و انواع کرامات وصلات و اسالیب مبرّات که نطاق تقریر از شرح آن تضایق گیرد. (جهانگشای جوینی). و به نیابت آن ممالک عزالدین حسین خرجل را به انواع اصطناع و اسالیب مبار قضای حق او را مخصوص گردانید. (جهانگشای جوینی). (شاعر) باید که در افانین سخن و اسالیب شعر چون نسیب و تشبیب و مدح و ذم و آفرین و نفرین و شکر و شکایت و قصه وحکایت... از طریق افاضل شعرا و اشاعر فضلا عدول ننماید. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 331)
جَمعِ واژۀ اسلوب. شیوه ها. راهها. طرق. فنها. گونه ها. طرزها. وضعها. انواع. اقسام: و انواع کرامات وصلات و اسالیب مبرّات که نطاق تقریر از شرح آن تضایق گیرد. (جهانگشای جوینی). و به نیابت آن ممالک عزالدین حسین خرجل را به انواع اصطناع و اسالیب مبار قضای حق او را مخصوص گردانید. (جهانگشای جوینی). (شاعر) باید که در افانین سخن و اسالیب شعر چون نسیب و تشبیب و مدح و ذم و آفرین و نفرین و شکر و شکایت و قصه وحکایت... از طریق افاضل شعرا و اشاعر فضلا عدول ننماید. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 331)
به انگلیسی: نوا اسکاتیا و بفرانسه: نوول اکس، ایالتی در کانادا، شبه جزیره ای واقع در مصب سن لران، دارای 520000 سکنه. کرسی آن هالیفاکس. این ناحیه همان آکادی قدیم مهاجرین فرانسوی است. غلات، میوه جات، تربیت اغنام و احشام ومعادن بسیار از زغال سنگ، آهن، طلا و آنتیمون دارد
به انگلیسی: نوا اسکاتیا و بفرانسه: نوول اکس، ایالتی در کانادا، شبه جزیره ای واقع در مصب سَن لُران، دارای 520000 سکنه. کرسی آن هالیفاکس. این ناحیه همان آکادی قدیم مهاجرین فرانسوی است. غلات، میوه جات، تربیت اغنام و احشام ومعادن بسیار از زغال سنگ، آهن، طلا و آنتیمون دارد
بسودن. ببسایش. ببسودن. لمس. دست کشیدن بچیزی. - استلام حجر، بسودن سنگ به لب یا دست. بسودن سنگ را به دست یا به لب. (منتهی الارب). بسودن حجرالاسود را. (زوزنی). بسودن حجر اسود را (بلب) یا بدست. (تاج المصادر بیهقی) : اما واﷲ لولا قول واش و عین للخلیفه لاتنام لطفنا حول جذعک و استلمنا کما للناس بالحجر استلام. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190). - استلام کردن، بسودن حجرالاسود.
بسودن. ببسایش. ببسودن. لمس. دست کشیدن بچیزی. - استلام حجر، بسودن سنگ به لب یا دست. بسودن سنگ را به دست یا به لب. (منتهی الارب). بسودن حجرالاسود را. (زوزنی). بسودن حجر اسود را (بلب) یا بدست. (تاج المصادر بیهقی) : اما واﷲ لولا قول واش و عین للخلیفه لاتنام لطفنا حول جذعک و استلمنا کما للناس بالحجر استلام. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190). - استلام کردن، بسودن حجرالاسود.
در تداول عوام، لبالب. پر تا لبه. مالامال. پر. رجوع به لبالب شود: پی دشمنان پخت آشی عجب ز ماهیچه دکان شده لب به لب. میرزا طاهر وحید (در توصیف شمشیرگر، از آنندراج). - لب به لب شدن، پر شدن. مالامال شدن
در تداول عوام، لبالب. پر تا لبه. مالامال. پر. رجوع به لبالب شود: پی دشمنان پخت آشی عجب ز ماهیچه دکان شده لب به لب. میرزا طاهر وحید (در توصیف شمشیرگر، از آنندراج). - لب به لب شدن، پر شدن. مالامال شدن
روشی است در هنرهای زیوزی که در بنیاد ایرانی است و پیش از اسلام درایران به کار می رفته است از طرحهای اساسی و قرار دادی هنرهای تزیینی ایرانی مرکب از پیچ و خمهای متعدد که انواع مختلف آن با شباهت بعناصر طبیعت مشخص میگردد، نوعی خط در قدیم
روشی است در هنرهای زیوزی که در بنیاد ایرانی است و پیش از اسلام درایران به کار می رفته است از طرحهای اساسی و قرار دادی هنرهای تزیینی ایرانی مرکب از پیچ و خمهای متعدد که انواع مختلف آن با شباهت بعناصر طبیعت مشخص میگردد، نوعی خط در قدیم
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن