در تداول عوام، لبالب. پر تا لبه. مالامال. پر. رجوع به لبالب شود: پی دشمنان پخت آشی عجب ز ماهیچه دکان شده لب به لب. میرزا طاهر وحید (در توصیف شمشیرگر، از آنندراج). - لب به لب شدن، پر شدن. مالامال شدن
در تداول عوام، لبالب. پر تا لبه. مالامال. پر. رجوع به لبالب شود: پی دشمنان پخت آشی عجب ز ماهیچه دکان شده لب به لب. میرزا طاهر وحید (در توصیف شمشیرگر، از آنندراج). - لب به لب شدن، پر شدن. مالامال شدن
یا عرق اسلم. باسلیق ابطی است. یعنی رگ باسلامت تر و باسلیق ابطی را باسلامت تر از بهر آن گفته اند که اندر زیر آن شریان نیست و اندر زیر باسلیق مادیان شریان است. و نیش رگ زن بخطا بشریان نیاید. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
یا عِرْق ِ اسلم. باسلیق ابطی است. یعنی رگ باسلامت تر و باسلیق ابطی را باسلامت تر از بهر آن گفته اند که اندر زیر آن شریان نیست و اندر زیر باسلیق مادیان شریان است. و نیش رگ زن بخطا بشریان نیاید. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
قضای اسکلب، قضائی است در جهت جنوب غربی سنجاق قسطمونی و غیر از مرکز، 128 قریه داردو سکنۀ آن مسلمانانند. در داخل قضا 128 مسجد آدینه و مسجد، 6 مدرسه، 5 کتابخانه، 5 تکیه، 5 زیارتگاه، 51 مکتب صبیان، 12 دباغخانه، 2 کاروانسرا، 3 حمام، 482 دکان و 50 دستگاه آسیا وجود دارد. این قضا از سوی شمال بوسیلۀ کوه قایش از قضای طوسیه جدا گشته آبهای آن بجانب جنوب روانست و به نهر معروف قزل ایرماق وارد می شود و این همان نهر است که در سراسر حدود جنوب غربی قضای مزبور جریان دارد و در آن حدود ولایت قسطمونی را از ولایت آنقره (انگوریه) جدا میسازد. قضای مذکور از طرف مشرق بقضای عثمانجق از سنجاق آماسیه و از سوی مغرب بقضای توخت از سنجاق کنغری محدود میباشد. این قضا جنگلهای زیاد دارد. و چند دریاچۀ شور هم در این سرزمین هست و از آن نمک فراوان حاصل میگردد و به اطراف حمل میشود. محصولات آن عبارت است از گندم و جوو حبوبات دیگر و کتیرا و غیره. مصنوعات محلی: گلیم، سجاده، جوراب و کمربند است که از پشم بعمل می آورند. یکی از صادرات عمده آن هم کرک (پشم نرم) میباشد
قضای اسکلب، قضائی است در جهت جنوب غربی سنجاق قسطمونی و غیر از مرکز، 128 قریه داردو سکنۀ آن مسلمانانند. در داخل قضا 128 مسجد آدینه و مسجد، 6 مدرسه، 5 کتابخانه، 5 تکیه، 5 زیارتگاه، 51 مکتب صبیان، 12 دباغخانه، 2 کاروانسرا، 3 حمام، 482 دکان و 50 دستگاه آسیا وجود دارد. این قضا از سوی شمال بوسیلۀ کوه قایش از قضای طوسیه جدا گشته آبهای آن بجانب جنوب روانست و به نهر معروف قزل ایرماق وارد می شود و این همان نهر است که در سراسر حدود جنوب غربی قضای مزبور جریان دارد و در آن حدود ولایت قسطمونی را از ولایت آنقره (انگوریه) جدا میسازد. قضای مذکور از طرف مشرق بقضای عثمانجق از سنجاق آماسیه و از سوی مغرب بقضای توخت از سنجاق کنغری محدود میباشد. این قضا جنگلهای زیاد دارد. و چند دریاچۀ شور هم در این سرزمین هست و از آن نمک فراوان حاصل میگردد و به اطراف حمل میشود. محصولات آن عبارت است از گندم و جوو حبوبات دیگر و کتیرا و غیره. مصنوعات محلی: گلیم، سجاده، جوراب و کمربند است که از پشم بعمل می آورند. یکی از صادرات عمده آن هم کرک (پشم نرم) میباشد
ناحیه ایست در گیلان از بلوکات طوالش. حدّ شمالی آن گرگانرود، حد جنوبی طالش دولاب، حد شرقی بحر خزر و حد غربی خلخال. و آن در کنار راه رشت به آستارا میان امیرمحله و کیکاربیشه در 94500 گزی رشت است. طول این ناحیه 35 هزارگز و عرض 11 هزارگز است و آن ناحیه ایست کوهستانی. مرکز آن دیگه سرا و جمعیت در حدود 1200 خانوار است. عده قراء 22، مساحت 9 فرسنگ، مرکز آلالان
ناحیه ایست در گیلان از بلوکات طوالش. حدّ شمالی آن گرگانرود، حد جنوبی طالش دولاب، حد شرقی بحر خزر و حد غربی خلخال. و آن در کنار راه رشت به آستارا میان امیرمحله و کیکاربیشه در 94500 گزی رشت است. طول این ناحیه 35 هزارگز و عرض 11 هزارگز است و آن ناحیه ایست کوهستانی. مرکز آن دیگه سرا و جمعیت در حدود 1200 خانوار است. عده قراء 22، مساحت 9 فرسنگ، مرکز آلالان
دهی جزء دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت، 38000 گزی شمال رودبار و 4000 گزی باختر راه شوسۀ رودبار - رشت. سکنه 428 تن، شیعه. زبان گیلکی، فارسی. رود خانه محلی و چشمه سار، محصول برنج، زغال، لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری، زغال سوزی، شال و جوراب بافی. 20 باب دکاکین مختلف و زغال فروشی و قهوه خانه سر راه شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
دهی جزء دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت، 38000 گزی شمال رودبار و 4000 گزی باختر راه شوسۀ رودبار - رشت. سکنه 428 تن، شیعه. زبان گیلکی، فارسی. رود خانه محلی و چشمه سار، محصول برنج، زغال، لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری، زغال سوزی، شال و جوراب بافی. 20 باب دکاکین مختلف و زغال فروشی و قهوه خانه سر راه شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
داربست یا چارچوبی از استخوان های مربوط به هم که به بدن جانوران شکل می بخشد، استخوان بندی (واژه فرهنگستان)، بسیار لاغر، چهار چوب، استخوان بندی تحمل کننده بار ساختمان، بتونی ویژگی ساختمانی با اسکلت ساخته
داربست یا چارچوبی از استخوان های مربوط به هم که به بدن جانوران شکل می بخشد، استخوان بندی (واژه فرهنگستان)، بسیار لاغر، چهار چوب، استخوان بندی تحمل کننده بار ساختمان، بتونی ویژگی ساختمانی با اسکلت ساخته