- اسپهان
- اصفهان
معنی اسپهان - جستجوی لغت در جدول جو
- اسپهان
- نام آهنگی است از موسیقی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به اسپهان اصفهانی. کالایی که ساخته اصفهان باشد، کسی که از اهل اصفهان باشد از مردم اصفهان
گوشه ای در دستگاه ماهور، گوشه ای در دستگاه راست پنجگاه
اصفهان
ماسه ها ریگ های نرم
شجاع، یکی از صور فلکی جنوبی که دارای هشت ستاره می باشد
اسفناج
گروستاندن، گروکردن، گروگان گرفتن گرو گرفتن گروستاندن گرو کردن به گرو گان گرفتن
جمع اسپهبد، منسوب به اسپهبد، نوایی است در موسیقی قدیم
سپهبد، سردار، فرمانده لشکر، سردار لشکر، سپهسالار
اسوار سوار
تخمی بسیار ریزه که آن را خردل گویند
اسفناج
اسفناج
اسفناج
اسپریس
سپاهی، لشکری
اسفناج
پارسی تازی گشته آهن نرم
کاهل تنبل مهمل بیکاره
شتاب در رفتن، به زور تو رفتن، گزافه گفتن، درستگویی، دشمنی ورزیدن
ظرفی که در آن چای میاشامند، پیاله
اسپاهان، اصفهان
برجستن اسپ توسنی کردن، نمایانی و ناپدیدی کتیر
زنهار خواهی، پناه خواهی
گوخواستن، به گرو گرفتن
دستگیری خواستن
زشت شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
سبک شمردن
پست وحقیرشمردن
پشک انداختن
استوار محکم متین، معتمد امین، مضبوط
فراموش خواستن، فراموش کردن ازیادبردن