معنی اسلف - جستجوی لغت در جدول جو

اسلف(اَ لُ)

لغت نامه دهخدا

اسلف

فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسلم — تصویر اسلم

سالم تر، بی گزندتر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اسفل — تصویر اسفل

پایین تر، پست تر، زیرتر، سفلیٰ

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اسلاف — تصویر اسلاف

سلف ها، گذشتگان، درگذشتگان، جمع واژۀ سلف، کسانی که پیش تر از پدران و خویشان خویش می زیسته اند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اسقف — تصویر اسقف

پیشوا، خطیب و واعظ عیسوی، بالاتر از کشیش
اسقف اعظم: اسقفی که بر سایر اسقف های یک ناحیه ریاست دارد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سالف — تصویر سالف

ماضی، متقدم، گذشته، پیش رفته، پیشین

فرهنگ فارسی عمید

(سَ لَ)

هرآنچه در پیش ذکر شده و یاد کرده شده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ’ما’ شود، گذشته و ماسبق. (آنندراج). هرچیز گذشته. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

تصویری از اخلف — تصویر اخلف

چپادست چپ نویس چپاچشم لوچ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسلط — تصویر اسلط

مسلط تر، دراز زبانتر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ماسلف — تصویر ماسلف

گذشته گذشته ماسبق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تسلف — تصویر تسلف

وام گرفتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اغلف — تصویر اغلف

درنیام نیامک دول نبریده فراخسال زندگانی فراخ پوشه دار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اقلف — تصویر اقلف

نره نبریده دول نبریده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سالف — تصویر سالف

پیش رفته، متقدم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اذلف — تصویر اذلف

کشیده بینی خوش دماغ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسیف — تصویر اسیف

اندوهناک، نازکدل، گرفتار، خشمگین، پیر رفتنی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسلم — تصویر اسلم

سلامت، سالم تر، درست تر، سلیم تر، بی گزندتر، بسلامت تر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسفل — تصویر اسفل

پست وپائین تر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسقف — تصویر اسقف

واعظ وخطیب عیسویان دراز خمیده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسلا — تصویر اسلا

فراموشانیدن کسی را چیزی، اندوه بدر بردت، تسلیت

فرهنگ لغت هوشیار

جمع سلف، پیشینیان در گذشتگان نیاکان جمع سلف پیشینیان پدران پیشین مقابل اخلاف. ج سلف، پدران پیشین، قدما، اقدمین، گذشتگان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسلح — تصویر اسلح

پیسه دار کفیده پای کوژپشت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسلخ — تصویر اسلخ

ناپخته، پیسی گرفته، فرومایه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسلس — تصویر اسلس

سلیس تر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسوف — تصویر اسوف

تنگدل دریغا گوی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اساف — تصویر اساف

ویژه نام بتی بر صفا نزدیک مکه، شوره زار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اسفل — تصویر اسفل

((اَ فَ))

پایین تر، زیرتر، مقعد، دبر، مفرد اسافل

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سالف — تصویر سالف

((لِ))

گذشته، پیشین، پیش رفته

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ماسلف — تصویر ماسلف

((سَ لَ))

گذشته، ماسبق

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اسلم — تصویر اسلم

((اَ لَ))

سالم تر، درست تر، بی گزندتر

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اسلاف — تصویر اسلاف

جمع سلف، پیشینیان، درگذشتگان

فرهنگ فارسی معین

((اُ قُ))

از یونانی گرفته شده به معنای پیشوای عیسوی که مرتبه اش از کشیش بالاتر است

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اسلاف — تصویر اسلاف

پیشینیان، گذشتگان، یشینیان

فرهنگ واژه فارسی سره

گذشته، ماسبق
متضاد: آینده

فرهنگ واژه مترادف متضاد