جدول جو
جدول جو

معنی اسلط - جستجوی لغت در جدول جو

اسلط
مسلط تر، دراز زبانتر
تصویری از اسلط
تصویر اسلط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسلط
تصویر تسلط
چیرگی، چیره دستی، چیره شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسلس
تصویر اسلس
سلیس تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلخ
تصویر اسلخ
ناپخته، پیسی گرفته، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلح
تصویر اسلح
پیسه دار کفیده پای کوژپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلا
تصویر اسلا
فراموشانیدن کسی را چیزی، اندوه بدر بردت، تسلیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقط
تصویر اسقط
پست تر، فروتر، فرومایه تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلم
تصویر اسلم
سلامت، سالم تر، درست تر، سلیم تر، بی گزندتر، بسلامت تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلط
تصویر مسلط
چیره، چیره دست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اغلط
تصویر اغلط
غلط تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املط
تصویر املط
ریخته موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلط
تصویر تسلط
دست یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلط
تصویر مسلط
تسلط یافته، پیروز، چیره، برگمارده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسلط
تصویر تسلط
مسلط شدن، چیره شدن، دست یافتن بر کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسلط
تصویر مسلط
برگماشته، زور آور، غالب، مستولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلم
تصویر اسلم
((اَ لَ))
سالم تر، درست تر، بی گزندتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسلط
تصویر تسلط
((تَ سَ لُّ))
چیره شدن، غلبه یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسلط
تصویر مسلط
((مُ سَ لَّ))
چیره شده، تسلط یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسلم
تصویر اسلم
سالم تر، بی گزندتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسل
تصویر اسل
کارد، شمشیر، نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الط
تصویر الط
رومی تازی شده سیسنبر از گیاهان افتاده دندان کرم خورده دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلط
تصویر سلط
درشت، زبان دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسل
تصویر اسل
نیزه، هر چیز باریک و تیز مانند کارد، شمشیر و تیر، خار، نوعی نی که از آن حصیر می بافند، دوخ
فرهنگ فارسی عمید