سمندر، جانوری با دم بلند و دست و پای کوتاه شبیه مارمولک که در آب و خشکی زندگی می کند و در مکان های تاریک و مرطوب به سر می برد، جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند، سمندور، سامندر
سَمَندَر، جانوری با دم بلند و دست و پای کوتاه شبیه مارمولک که در آب و خشکی زندگی می کند و در مکان های تاریک و مرطوب به سر می برد، جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند، سَمَندور، سامَندر
با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش، سرنگونی سکندر، به سر در آمدگی، به سر در آمدن، شکرفیدن، شکوخیدن، اشکوخیدن، آشکوخیدن، اشکوخ، آشکوخ سکندری خوردن: با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن
با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، لغزش، سرنگونی سِکَندَر، بِه سَر دَر آمدگی، بِه سَر دَر آمدن، شِکَرفیدن، شِکوخیدن، اَشکوخیدن، آشکوخیدن، اَشکوخ، آشکوخ سکندری خوردن: با سر افتادن به زمین در اثر گیر کردن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن
اسپندارمذ، در آیین زردشتی فرشتۀ نگهبان زمین و موکل بر روز پنجم هر ماه خورشیدی، ماه اسفند، روز پنجم از هر ماه خورشیدی، سپندار، سپندارمذ، اسفندارمذ
اِسپَندارمَذ، در آیین زردشتی فرشتۀ نگهبان زمین و موکل بر روز پنجم هر ماه خورشیدی، ماه اسفند، روز پنجم از هر ماه خورشیدی، سِپَندار، سِپَندارمَذ، اِسفَندارمَذ
خردل، سس یا چاشنی غلیظ و تندی که با مخلوط کردن دانه های گیاه خردل در آب یا سرکه تهیه می شود، در علم زیست شناسی گیاهی از تیرۀ چلیپاییان با برگ هایی شبیه برگ ترب، گل های زرد رنگ، دانه های ریز و قهوه ای و طعم تند، دانه های ساییده شدۀ این گیاه که به عنوان چاشنی استفاده می شود، آهوری، خردله، سپندان، سپندین
خردل، سس یا چاشنی غلیظ و تندی که با مخلوط کردن دانه های گیاه خردل در آب یا سرکه تهیه می شود، در علم زیست شناسی گیاهی از تیرۀ چلیپاییان با برگ هایی شبیه برگ ترب، گل های زرد رنگ، دانه های ریز و قهوه ای و طعم تند، دانه های ساییده شدۀ این گیاه که به عنوان چاشنی استفاده می شود، آهوری، خردله، سپندان، سپندین
اسکندر در بازگشت از سفر هند بایران، در کنار اقیانوس جای مساعدی، در جوار بندری انتخاب وشهری بنا کرد که موسوم باسکندریه شد (این محل را کراچی کنونی میدانند). (ایران باستان ص 1857 و 1862) اسکندریۀ ایسوس در کنار دریای مغرب، بناکردۀ آن تی گن اول، از سلسلۀ سلوکیان. (ایران باستان ص 2111)
اسکندر در بازگشت از سفر هند بایران، در کنار اقیانوس جای مساعدی، در جوار بندری انتخاب وشهری بنا کرد که موسوم باسکندریه شد (این محل را کراچی کنونی میدانند). (ایران باستان ص 1857 و 1862) اسکندریۀ ایسوس در کنار دریای مغرب، بناکردۀ آن تی گُن اول، از سلسلۀ سلوکیان. (ایران باستان ص 2111)
ژرژ د. یکی از قصه نویسان و شعرای فرانسه. مولد وی بسال 1601 میلادی در شهر هاور و وفات 1667. تألیفات بسیار دارد و در زمان خود آثار او مشهور بوده است لکن بعد از وی بکلی متروک ماند، چه بیشتر از امور عادی و مبتذل سخن رانده است مادام، نام زوجه اسکودری شاعر فرانسوی است. وی در فن نثر مهارت تام داشت. بعض منشآت وی را جمع و نشر کرده اند مادلین. خواهر اسکودری، شاعر فرانسوی. وی بعض قصص را برشتۀ تحریر درآورده و برخی اشعار نیز سروده است
ژرژ دُ. یکی از قصه نویسان و شعرای فرانسه. مولد وی بسال 1601 میلادی در شهر هاور و وفات 1667. تألیفات بسیار دارد و در زمان خود آثار او مشهور بوده است لکن بعد از وی بکلی متروک ماند، چه بیشتر از امور عادی و مبتذل سخن رانده است مادام، نام زوجه اسکودری شاعر فرانسوی است. وی در فن نثر مهارت تام داشت. بعض منشآت وی را جمع و نشر کرده اند مادلین. خواهر اسکودری، شاعر فرانسوی. وی بعض قصص را برشتۀ تحریر درآورده و برخی اشعار نیز سروده است
اسفیذروی. فلزی است: و هر بامداد که شیر خواهند دوشید قدحی چینی پاکیزه یا آبگینه یا اسفیدروی بگیرند و بچند آب بمالند و بشویند پاک. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بیرونی در الجماهر ص 264 آرد: فی ذکرالاسفیذروی، و هو اسم فارسی، معناه النحاس الابیض و یسمی صفراً و ذلک بالشبه اولی بصفرته. قال ابوتمام: کثرهالصفر یمنه و شمالاً اضعفت فی نفاسهالعقیان. و قال ابوسعید بن دوست: یقولون لی لما قنعت ببلغه من العیش لاتقنع من التبر بالصفر و لست بصفرالقلب عن طلب العلی و لکن یدی صفر من البیض و الصفر. و نیز رجوع به الجماهر بیرونی ص 187 شود
اسفیذروی. فلزی است: و هر بامداد که شیر خواهند دوشید قدحی چینی پاکیزه یا آبگینه یا اسفیدروی بگیرند و بچند آب بمالند و بشویند پاک. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بیرونی در الجماهر ص 264 آرد: فی ذکرالاسفیذروی، و هو اسم فارسی، معناه النحاس الابیض و یسمی صفراً و ذلک بالشبه اولی بصفرته. قال ابوتمام: کثرهالصفر یمنه و شمالاً اضعفت فی نفاسهالعقیان. و قال ابوسعید بن دوست: یقولون لی لما قنعت ببلغه من العیش لاتقنع من التبر بالصفر و لست بصفرالقلب عن طلب العلی و لکن یدی صفر من البیض و الصفر. و نیز رجوع به الجماهر بیرونی ص 187 شود
خواجه امام الدین بن قاضی خان بن خواجه پادشاه خان، از شاعران فارسی گوی هندوستان بود و در اوایل قرن سیزدهم میزیست و شاگرد میرزامحمدحسن قتیل بود. رساله ای منظوم از او باقی است که مطلعش این است: پس از حمد خدا نعت پیمبر ز بعد مدح شاه عدل گستر. وی در کانپور بدست یکی از ملازمان تاج الدین حسین خان بقتل رسید. رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 36 و الذریعه قسم اول از جزء تاسع ص 93-94 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1032 و فرهنگ سخنوران شود
خواجه امام الدین بن قاضی خان بن خواجه پادشاه خان، از شاعران فارسی گوی هندوستان بود و در اوایل قرن سیزدهم میزیست و شاگرد میرزامحمدحسن قتیل بود. رساله ای منظوم از او باقی است که مطلعش این است: پس از حمد خدا نعت پیمبر ز بعد مدح شاه عدل گستر. وی در کانپور بدست یکی از ملازمان تاج الدین حسین خان بقتل رسید. رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 36 و الذریعه قسم اول از جزء تاسع ص 93-94 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1032 و فرهنگ سخنوران شود
وجه اشتقاق آن در اسفند گذشت، ماه دوازدهم ازسال شمسی ایرانی مطابق حوت عربی و شباط سریانی و فبراریوس رومی (از دهم بهمن تا دهم اسفند) و آن ماه سوم از زمستان است. نام ماه دوازدهم، و آن مدت ماندن آفتاب است در برج حوت. (غیاث). نام ماه دوازدهم باشد از سال شمسی. (برهان). اسپندارمذ. اسفند. اسپند. اسپندار. اسفندار: در راه سرمائی و بادی سرد بود سخت سرد خاصه تا سر درۀ دینار ساری. و این سفر در ماه اسفندارمذ بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 456). باد عمر و ملک او چون مهر وآبان هم نشین تا ز اسفندارمذ مه ره بفروردین برد. مختاری.
وجه اشتقاق آن در اسفند گذشت، ماه دوازدهم ازسال شمسی ایرانی مطابق حوت عربی و شباط سریانی و فبراریوس رومی (از دهم بهمن تا دهم اسفند) و آن ماه سوم از زمستان است. نام ماه دوازدهم، و آن مدت ماندن آفتاب است در برج حوت. (غیاث). نام ماه دوازدهم باشد از سال شمسی. (برهان). اسپندارمذ. اسفند. اسپند. اسپندار. اسفندار: در راه سرمائی و بادی سرد بود سخت سرد خاصه تا سر درۀ دینار ساری. و این سفر در ماه اسفندارمذ بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 456). باد عمر و ملک او چون مهر وآبان هم نشین تا ز اسفندارمذ مه ره بفروردین برد. مختاری.
نوعی قماش. (مخترعات خاقانی). چون قماش اسکندری و دارای عقل از شکوه و شوکتش در مقام حیرانی. (نظام قاری ص 12) : هم ز قاف قماش آن کشور صورت خود نموده چون عنقا... که ز اسکندری شده سلطان که ز خارایی آمده دارا. نظام قاری (دیوان صص 20- 21)
نوعی قماش. (مخترعات خاقانی). چون قماش اسکندری و دارای عقل از شکوه و شوکتش در مقام حیرانی. (نظام قاری ص 12) : هم ز قاف قماش آن کشور صورت خود نموده چون عنقا... که ز اسکندری شده سلطان که ز خارایی آمده دارا. نظام قاری (دیوان صص 20- 21)
کوهی است به مغرب جیرفت و آنرا گاوکشی هم می نامند و تخت سلیمان نیز گویند. ناحیه ای است در ایالت کرمان، حد شمالی رابر و ساردویه، غربی اقطاع، جنوبی لارستان و شرقی جیرفت. ناحیه ای سردسیر است و اراضی آن بواسطۀ قنوات و شعب هلیل رود مشروب میشود و بلوک معتبر ندارد. محصولات آن تنباکو، غلات، تریاک، بادام، پسته، انجیر، انار، گردو و مصنوعات آن قالی است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 252). و دارای معدن زغال سنگ است
کوهی است به مغرب جیرفت و آنرا گاوکشی هم می نامند و تخت سلیمان نیز گویند. ناحیه ای است در ایالت کرمان، حد شمالی رابر و ساردویه، غربی اقطاع، جنوبی لارستان و شرقی جیرفت. ناحیه ای سردسیر است و اراضی آن بواسطۀ قنوات و شعب هلیل رود مشروب میشود و بلوک معتبر ندارد. محصولات آن تنباکو، غلات، تریاک، بادام، پسته، انجیر، انار، گردو و مصنوعات آن قالی است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 252). و دارای معدن زغال سنگ است
عمر افندی. عضو وزارت معارف مصر. او راست: 1- تاریخ مصر الی الفتح العثمانی که آنرا بیاری مستر سندج تألیف کرده، و آن خلاصه ایست از تاریخ مصر در مدت هفت هزار سال، مزین بتصاویر بسیار. و درباب عرب و ادیان و آداب و علوم و جنگهای آنان سخن بسیار رانده است. این کتاب در مصر بسال 1915م. بطبع رسیده است. 2- تاریخ أوربا الحدیثه و آثار حضارتها و آنرا بیاری سلیم افندی حسن در دو جزء تألیف کرده که در مطبعهالمعارف بسال 1335-1338هجری قمری (1917- 1920م.) چاپ شده است. (معجم المطبوعات) بطلمیوس. لقب بطلمیوس یازدهم و دوازدهم. (از مفاتیح العلوم خوارزمی)
عمر افندی. عضو وزارت معارف مصر. او راست: 1- تاریخ مصر الی الفتح العثمانی که آنرا بیاری مستر سندج تألیف کرده، و آن خلاصه ایست از تاریخ مصر در مدت هفت هزار سال، مزین بتصاویر بسیار. و درباب عرب و ادیان و آداب و علوم و جنگهای آنان سخن بسیار رانده است. این کتاب در مصر بسال 1915م. بطبع رسیده است. 2- تاریخ أوربا الحدیثه و آثار حضارتها و آنرا بیاری سلیم افندی حسن در دو جزء تألیف کرده که در مطبعهالمعارف بسال 1335-1338هجری قمری (1917- 1920م.) چاپ شده است. (معجم المطبوعات) بطلمیوس. لقب بطلمیوس یازدهم و دوازدهم. (از مفاتیح العلوم خوارزمی)
دهی جزء دهستان غار، بخش ری شهرستان تهران، در 6000 گزی شمال باختر مرکز بخش 4000 گزی جنوب تهران. واقع در جلگه. هوا معتدل. سکنه 100 تن زردشتی مذهب، فارسی زبان. آب آن از قنات. محصول آن غلات، سبزی کاری، چغندر قند. شغل اهالی زراعت و گاوداری. راه ماشین رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12)
دهی جزء دهستان غار، بخش ری شهرستان تهران، در 6000 گزی شمال باختر مرکز بخش 4000 گزی جنوب تهران. واقع در جلگه. هوا معتدل. سکنه 100 تن زردشتی مذهب، فارسی زبان. آب آن از قنات. محصول آن غلات، سبزی کاری، چغندر قند. شغل اهالی زراعت و گاوداری. راه ماشین رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12)
دهی از دهستان چرام، بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 3000 گزی جنوب چرام مرکز دهستان، 19000 گزی شمال شوسۀ آور به بهبهان، دشت، معتدل مالاریایی. سکنه 150 تن شیعی. زبان فارسی و لری. آب ازرودخانه. محصول آن غلات، میوه، حبوبات، برنج، لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری. صنایع دستی قالیچه و گلیم، جوال، و جاجیم بافی. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ چرام هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان چرام، بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 3000 گزی جنوب چرام مرکز دهستان، 19000 گزی شمال شوسۀ آور به بهبهان، دشت، معتدل مالاریایی. سکنه 150 تن شیعی. زبان فارسی و لری. آب ازرودخانه. محصول آن غلات، میوه، حبوبات، برنج، لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری. صنایع دستی قالیچه و گلیم، جوال، و جاجیم بافی. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ چرام هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
اسکندریه. رجوع باسکندریه شود: که خاک سکندر باسکندریست که کرد او بدان روزگاری که زیست. فردوسی. چو اسکندر آمد باسکندری جهان را دگرگونه شد داوری. فردوسی. باسکندری کودک و مرد و زن بتابوت او بر شدند انجمن. فردوسی
اسکندریه. رجوع باسکندریه شود: که خاک سکندر باسکندریست که کرد او بدان روزگاری که زیست. فردوسی. چو اسکندر آمد باسکندری جهان را دگرگونه شد داوری. فردوسی. باسکندری کودک و مرد و زن بتابوت او بر شدند انجمن. فردوسی
پنجمین امشاسپنداز امشاسپندان (مهین فرشتگان) دین زرتشتی، ماه دوازدهم از سال شمسی که امروز (اسفند) میگویند مدت ماندن آفتاب در برج حوت، نام روز پنجم از هر ماه شمسی
پنجمین امشاسپنداز امشاسپندان (مهین فرشتگان) دین زرتشتی، ماه دوازدهم از سال شمسی که امروز (اسفند) میگویند مدت ماندن آفتاب در برج حوت، نام روز پنجم از هر ماه شمسی