جدول جو
جدول جو

معنی اسفرک - جستجوی لغت در جدول جو

اسفرک
اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، ورس، سپرک، زریر
تصویری از اسفرک
تصویر اسفرک
فرهنگ فارسی عمید
اسفرک
نوعی از کافور. (دزی ج 1 ص 22) ، گاو دشتی، جامۀ سیاه، هر سیاه که سیاهی آن بسرخی زند. (منتهی الارب). رنگ سیاه. (مهذب الاسماء) ، گوسفند. اسم است مر غنم را وقتی که برای دوشیدن خوانند. و منه: اشل الیک الاسفع، بخوان گوسپند را برای دوشیدن. (منتهی الارب) ، ابیض اسفع، نیک سپید. سپیدی سپید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسپرک
تصویر اسپرک
گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، ورس، سپرک، اسفرک، زریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکرک
تصویر اسکرک
سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، سکیله، اشکوهه، هکهک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفرم
تصویر اسفرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، سپرم، اسپرم، شاسپرم، شاه اسپرغم، اسفرغم، سپرغم، اسپرغم، نازبو، شاه پرم، شاه اسپرم، ضومران، سپرهم، ونجنک، ضیمران، شاه سپرم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رَ)
بیارۀ خربزه را گویند. (برهان) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
سفیدیی که بسرخی زند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ رَ)
دهی از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 109000 گزی جنوب خاوری قاین. کوهستانی. گرم. سکنه 6 تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ رَ)
اسپرم است که جمیع گلها و ریاحین باشد عموماً و ریحانی است بغایت خوشبوی که آنرا آس نیز گویند خصوصاً. (برهان). اسپرم. اسپرغم. اسفرغم. ریحان. برگهای معطر چون ریحان و امثال آن. هر گیاه و ثمر و گل خوشبوی. صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی برای اسفرم ها بابی دارد و بیست واند گیاه ذیل را نام می برد:
آذرگون. آزاددرخت. اقحوان (نوعی از گاوچشم). بنفشه. بهار (گاوچشم). حماحم. خطمی. خیری. سدر. سرو. سوسن. شاهسفرم. شقایق النعمان. قیسوم (قیصوم. برنجاسف). گل. مرزنجوش. مرو. معصفر (کاچیره). مورد. نرگس. نسترن. فقاح. نمام. نیلوفر. یاسمین: و از عطرها عود و مثلث مشکین بکار باید داشت و از اسفرمها ترنج و نرگس و مانند آن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اسفرمهاءمعتدل بکار باید داشت چون مورد گل و شاهسفرم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر علاج آنچه از هم ّ و تفکر تولدکند عنایت ابداع بیشتر باید کرد و عطرها و اسفرمهاءتر و روغنهاء خوشبوی بکار باید داشت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
لغت نامه دهخدا
(اَ فِ رَ)
جمع واژۀ سفار، بمعنی مهار و چرم یا آهن که بر پشت بینی اشتر نهند
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ رَ)
برجستن گلو باشد، یعنی آوازی که بی اختیار از گلو برآید و آنرا بعربی فواق گویند. (برهان). فواق باشد یعنی صوتی که پیاپی از حلق برآید بی قصد. (سروری). هکه. (برهان). سکسکه. اسکچه
لغت نامه دهخدا
موضعی در نواحی شمالی طبس
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ رَ)
به هندی اسم اکلیل الملک است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی است زرد که بدان جامه رنگ کنند و بعربی زریر گویند. (رشیدی) (سروری) (غیاث) (برهان). رنگی است که رنگریزان جامۀ سبز بدان رزند. (مؤید الفضلاء). ورس، و آن گیاهی شبیه سمسم است. منبت آن بلاد یمن است و بس میکارند آنرا و تا بیست سال باقی باشد. (منتهی الارب). در کرمان از این گیاه برای قالی رنگ گیرند. قندید. قرّاص. (منتهی الارب). حص ّ. پشتراغ. پشترغ. بشترغ. شبرق. پشترک. اسپرک خشک. ضریع. زریر. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). نباتی است رنگی که ساقه و برگ و گل آن استعمال میشود و این گیاه در خراسان فراوان است:
ناز و نعم پرورده را از من بگو کاین راه را
اشکی بباید چون بقم رخساره ای چون اسپرک.
مظفر کرمانی.
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ رَ)
قصبه ای در استراباد، که گویند یزید بن مهلب از سران عرب استراباد را در محل آن بناکرد. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو صص 71- 72 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
سنبل که گاه بدست مالیدن آن رسیده باشد. (یادداشت دهخدا) ، زایل شدن غم و اندوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
درختچه ای از راسته استرکها که اغلب در نواحی حاره میروید (بندرت در نواحی معتدل دیده میشود) برگهایش ساده و منفرد و بدون زبانک و پوشیده از کرک گلهایش دارای تقارن محوری با تقسیمات 5 تایی است. پرچمهایش در دو ردیف قرار گرفته اند و میوه اش شفت یاسته میباشد اصطرک شجر استرک درخت صمغ استرک درخت استرک قره بوخور قره کونوک آغاجی شجر سطرکا شجره الاسطرسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفرم
تصویر اسفرم
اسپرغم
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره اسپرکها که جزو تیره های نزدیک کو کناریان هستند و اکثر آنرا جزو تیره کوکناریان محسوب میدارند. این گیاه سر دسته گیاهان تیره اسپرکها است و همه مشخصات گیاهان این تیره را دارد. دارای برگهایی متناوب و دراز و نسبه باریک است. گلهایش سفید یا زرداند و بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار گرفته اند. تعداد کاسبرگهایش بین 4 تا 8 متغیر است. پرچمهایش نیز بین 10 تا 3 تغییر میکند. میوه اش بشکل کپسول یک حفره یی است. از گیاهان این تیره نزدیک به 30 گونه شناخته شده اند اسلیح اسلیخ جهری زعفران یمنی بلیهه ویبه ویهه بکم لیرون طفشون بلیخاء، اسپرک رنگ، هندوانه و خربزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفرم
تصویر اسفرم
((اِ فَ رَ))
هر گیاه خوشبو، ریحان، هر نوع گیاه، سبزه، میوه، اسپرغم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپرک
تصویر اسپرک
((اِ پَ رَ))
گیاهی است با برگ های باریک و دراز و گل خوشه ای زرد، در گل و برگ آن ماده زرد رنگی وجود دارد که در رنگرزی بکار می برند، اسفرک، سپرک، زریر
فرهنگ فارسی معین