جدول جو
جدول جو

معنی اسفرک

اسفرک
اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، ورس، سپرک، زریر
تصویری از اسفرک
تصویر اسفرک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اسفرک

اسفرک

اسفرک
نوعی از کافور. (دزی ج 1 ص 22) ، گاو دشتی، جامۀ سیاه، هر سیاه که سیاهی آن بسرخی زند. (منتهی الارب). رنگ سیاه. (مهذب الاسماء) ، گوسفند. اسم است مر غنم را وقتی که برای دوشیدن خوانند. و منه: اَشْل ِ الیک الاَسفع، بخوان گوسپند را برای دوشیدن. (منتهی الارب) ، ابیض اسفع، نیک سپید. سپیدی سپید
لغت نامه دهخدا

اسپرک

اسپرک
گیاهی از تیره اسپرکها که جزو تیره های نزدیک کو کناریان هستند و اکثر آنرا جزو تیره کوکناریان محسوب میدارند. این گیاه سر دسته گیاهان تیره اسپرکها است و همه مشخصات گیاهان این تیره را دارد. دارای برگهایی متناوب و دراز و نسبه باریک است. گلهایش سفید یا زرداند و بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار گرفته اند. تعداد کاسبرگهایش بین 4 تا 8 متغیر است. پرچمهایش نیز بین 10 تا 3 تغییر میکند. میوه اش بشکل کپسول یک حفره یی است. از گیاهان این تیره نزدیک به 30 گونه شناخته شده اند اسلیح اسلیخ جهری زعفران یمنی بلیهه ویبه ویهه بکم لیرون طفشون بلیخاء، اسپرک رنگ، هندوانه و خربزه
فرهنگ لغت هوشیار

استرک

استرک
درختچه ای از راسته استرکها که اغلب در نواحی حاره میروید (بندرت در نواحی معتدل دیده میشود) برگهایش ساده و منفرد و بدون زبانک و پوشیده از کرک گلهایش دارای تقارن محوری با تقسیمات 5 تایی است. پرچمهایش در دو ردیف قرار گرفته اند و میوه اش شفت یاسته میباشد اصطرک شجر استرک درخت صمغ استرک درخت استرک قره بوخور قره کونوک آغاجی شجر سطرکا شجره الاسطرسه
فرهنگ لغت هوشیار

اسپرک

اسپرک
گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، وَرس، سِپَرَک، اِسفَرَک، زَریر
اسپرک
فرهنگ فارسی عمید

اسپرک

اسپرک
گیاهی است با برگ های باریک و دراز و گل خوشه ای زرد، در گل و برگ آن ماده زرد رنگی وجود دارد که در رنگرزی بکار می برند، اسفرک، سپرک، زریر
اسپرک
فرهنگ فارسی معین

اسفرم

اسفرم
هر گیاه خوشبو، ریحان، هر نوع گیاه، سبزه، میوه، اسپرغم
اسفرم
فرهنگ فارسی معین

اسکرک

اسکرک
سِکسِکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
زَغَنگ، هُکچه، سَچُک، هُکَک، فُواق، سَکیله، اُشکوهه، هُکهُک
اسکرک
فرهنگ فارسی عمید

اسفرم

اسفرم
رِیحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاهِ سپَرَغم، سِپَرَم، اِسپَرَم، شاسپَرَم، شاه اِسپَرغَم، اِسفَرغَم، سِپَرغَم، اِسپَرغَم، نازبو، شاه پَرَم، شاه اِسپَرَم، ضَومُران، سِپَرهَم، وَنجنَک، ضَیمُران، شاهِ سپَرَم
اسفرم
فرهنگ فارسی عمید