- اسفرم
- اسپرغم
معنی اسفرم - جستجوی لغت در جدول جو
- اسفرم ((اِ فَ رَ))
- هر گیاه خوشبو، ریحان، هر نوع گیاه، سبزه، میوه، اسپرغم
- اسفرم
- ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، سپرم، اسپرم، شاسپرم، شاه اسپرغم، اسفرغم، سپرغم، اسپرغم، نازبو، شاه پرم، شاه اسپرم، ضومران، سپرهم، ونجنک، ضیمران، شاه سپرم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد ریحان
اسپرغم اسفرم
سلول جنسی نر که در بیضه ها ساخته می شود و می تواند تخمک را بارور کند، اسپرم، منی دانه، زامه
اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، ورس، سپرک، زریر
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، نازبو، اسفرم، سپرغم، سپرهم، شاه سپرم، سپرم، شاه پرم، شاه اسپرغم، شاسپرم، شاه سپرغم، ونجنک، اسپرم، شاه اسپرم، ضومران، اسپرغم، ضیمران
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، اسپرغم، شاه سپرم، ونجنک، ضومران، نازبو، ضیمران، شاسپرم، اسفرغم، سپرهم، سپرم، شاه پرم، اسفرم، شاه اسپرم، شاه سپرغم، شاه اسپرغم، سپرغم
برگ گیاه شاهدانه
کاپور اسپرم از گیاهان اقحوان ریحان کافوری: (وقوت او (قوت بهار عین البقر) چون قوت کافور اسپرم است که اقحوان خوانندش) (الابنیه)
کوله خس. مرد افکن (افگن)، آنکه پهلوانان را بر زمین زند قوی پرزور: پسند آمد و گفت: اینت سپاه سواران مرد افکن و رزم خواه. (شا)
کوله خس