خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، سپرم، اسپرم، شاسپرم، شاه اسپرغم، اسفرغم، سپرغم، اسپرغم، نازبو، شاه پرم، شاه اسپرم، ضومران، سپرهم، ونجنک، ضیمران، شاه سپرم
رِیحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاهِ سپَرَغم، سِپَرَم، اِسپَرَم، شاسپَرَم، شاه اِسپَرغَم، اِسفَرغَم، سِپَرغَم، اِسپَرغَم، نازبو، شاه پَرَم، شاه اِسپَرَم، ضَومُران، سِپَرهَم، وَنجنَک، ضَیمُران، شاهِ سپَرَم
اسپرم است که جمیع گلها و ریاحین باشد عموماً و ریحانی است بغایت خوشبوی که آنرا آس نیز گویند خصوصاً. (برهان). اسپرم. اسپرغم. اسفرغم. ریحان. برگهای معطر چون ریحان و امثال آن. هر گیاه و ثمر و گل خوشبوی. صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی برای اسفرم ها بابی دارد و بیست واند گیاه ذیل را نام می برد: آذرگون. آزاددرخت. اقحوان (نوعی از گاوچشم). بنفشه. بهار (گاوچشم). حماحم. خطمی. خیری. سدر. سرو. سوسن. شاهسفرم. شقایق النعمان. قیسوم (قیصوم. برنجاسف). گل. مرزنجوش. مرو. معصفر (کاچیره). مورد. نرگس. نسترن. فقاح. نمام. نیلوفر. یاسمین: و از عطرها عود و مثلث مشکین بکار باید داشت و از اسفرمها ترنج و نرگس و مانند آن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اسفرمهاءمعتدل بکار باید داشت چون مورد گل و شاهسفرم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر علاج آنچه از هم ّ و تفکر تولدکند عنایت ابداع بیشتر باید کرد و عطرها و اسفرمهاءتر و روغنهاء خوشبوی بکار باید داشت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
اسپرم است که جمیع گلها و ریاحین باشد عموماً و ریحانی است بغایت خوشبوی که آنرا آس نیز گویند خصوصاً. (برهان). اسپرم. اسپرغم. اسفرغم. ریحان. برگهای معطر چون ریحان و امثال آن. هر گیاه و ثمر و گل خوشبوی. صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی برای اسفرم ها بابی دارد و بیست واند گیاه ذیل را نام می برد: آذرگون. آزاددرخت. اقحوان (نوعی از گاوچشم). بنفشه. بهار (گاوچشم). حماحم. خطمی. خیری. سدر. سرو. سوسن. شاهسفرم. شقایق النعمان. قیسوم (قیصوم. برنجاسف). گل. مرزنجوش. مرو. معصفر (کاچیره). مورد. نرگس. نسترن. فقاح. نمام. نیلوفر. یاسمین: و از عطرها عود و مثلث مشکین بکار باید داشت و از اسفرمها ترنج و نرگس و مانند آن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اسفرمهاءمعتدل بکار باید داشت چون مورد گل و شاهسفرم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر علاج آنچه از هم ّ و تفکر تولدکند عنایت ابداع بیشتر باید کرد و عطرها و اسفرمهاءتر و روغنهاء خوشبوی بکار باید داشت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
نوعی از کافور. (دزی ج 1 ص 22) ، گاو دشتی، جامۀ سیاه، هر سیاه که سیاهی آن بسرخی زند. (منتهی الارب). رنگ سیاه. (مهذب الاسماء) ، گوسفند. اسم است مر غنم را وقتی که برای دوشیدن خوانند. و منه: اشل الیک الاسفع، بخوان گوسپند را برای دوشیدن. (منتهی الارب) ، ابیض اسفع، نیک سپید. سپیدی سپید
نوعی از کافور. (دزی ج 1 ص 22) ، گاو دشتی، جامۀ سیاه، هر سیاه که سیاهی آن بسرخی زند. (منتهی الارب). رنگ سیاه. (مهذب الاسماء) ، گوسفند. اسم است مر غنم را وقتی که برای دوشیدن خوانند. و منه: اَشْل ِ الیک الاَسفع، بخوان گوسپند را برای دوشیدن. (منتهی الارب) ، ابیض اسفع، نیک سپید. سپیدی سپید
تخمک هاگ خرد دانه در بارآوری گیاهان بی گل سپر تر مجن، دیوار میان دو مجردی از بیرون سو بدنه دیوار درسته از آجر و غیر آن که زیر طره باشد بر قسمت بیرونی ساختمان
تخمک هاگ خرد دانه در بارآوری گیاهان بی گل سپر تر مجن، دیوار میان دو مجردی از بیرون سو بدنه دیوار درسته از آجر و غیر آن که زیر طره باشد بر قسمت بیرونی ساختمان