- اسجاد (گُ)
سر نگون کردن. (منتهی الارب). سر فرودآوردن. (تاج المصادر بیهقی). سر فروآوردن. (زوزنی).
معنی اسجاد - جستجوی لغت در جدول جو
- اسجاد (اَ / اِ)
جهود و ترسا.
- اسجاد
سر فرود آوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده، دانا و توانا در علم یا هنری، معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار، سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی، رئیس در برخی از بازی های کودکان
استاد سرا: از مناصب عهد خلفای عباسی که مامور رسیدگی و پرداخت مخارج روزانۀ دربار، مطبخ، اسطبل و وظایف و جیرۀ حواشی بوده، متصدی دخل و خرج سرای
استاد دار: استادسرا
استاد سرا: از مناصب عهد خلفای عباسی که مامور رسیدگی و پرداخت مخارج روزانۀ دربار، مطبخ، اسطبل و وظایف و جیرۀ حواشی بوده، متصدی دخل و خرج سرای
استاد دار: استادسرا
ماجدها، بزرگواران، گرامی ها، خوش خوها، بخشندگان، جوانمردها، جمع واژۀ ماجد
مجیدها، بزرگوارها، گرامی ها، شریف ها، بلندپایگان، جمع واژۀ مجید
مجیدها، بزرگوارها، گرامی ها، شریف ها، بلندپایگان، جمع واژۀ مجید
سندها، در علم حقوق نوشته های که وام یا طلب کسی را معین سازد یا مطلبی را ثابت کند، جمع واژۀ سند
نسبت دادن، منسوب کردن، منسوب کردن حدیث به کسی، در دستور زبان علوم ادبی نسبت دادن گزاره به نهاد
((اُ))
فرهنگ فارسی معین
آموزنده، معلم، آموزگار، مدرس دانشگاه ها، حاذق، ماهر، سررشته دار در کاری، چیره دست، علم کردن دزدیدن خیاط ها از سر پارچه، چسک آن که در کار دیگران بی جهت مداخله کند، خط یا نق
