- استیقاد
- آتش افروختن، افروخته شدن
معنی استیقاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بندگی کردن، فرمان بردن
بی گمانی به درستی دانستن، آورخواهی، آور کردن (آور یقین) بیقین دانستن بتحقیق دانستن چیزی را بی گمان شدن بی گمان دانستن
چشم داشتن، چشم به راه بودن
هوشیاری
مغاکیدن مغاک شدن گود شدن
شوخی زشت، شوخی زشت کردن
کنام ساختن (کنام جایگاه ستور و جانوران حظیره)
رسیدن به آبخورد، رساندن به آبخورد، کالاآوردن از برونمرز
تک گرایی، تک ماندن
بزرگ دوده ای را کشتن، مهتر زنان را به زنی خواستن
بخودی خود کار کردن، به خودی خود به کاری قیام کردن، خودکامگی، خود سری، خیره رائی
میانه روی خواستن طلب اقتصاد کردن
هموار گردیدن، کار پیاپی
تباهیگری، تباهاندن، تباهیدن
تک نشینی جدا نشینی، یکه گزینی، تک کاری به تنهایی کارکردن تنها شدن بچیزی تنها رفتن پی کاری، تنها کردن کاری را، تنهایی خواستن خواستار تنهایی بودن، کسی را از میان گروه به تنهایی بر گزیدن
شیر نمایی شیری نمودن (شیر اسد)
دلیری پس از ترس، توانایی پس از سستی یاری خواستن استعانت جستن، توانا گردیدن بعد از سستی دلیری کردن پس از ترس
یاری خواستن
حاضر آمدن، خواستن، بگواهی خواندن، گواهی خواستن
آب خواستن، باران خواستن، خشکامار: از بیماریهایست که بیمار از تشنگی نمی رهد (لغت فرس) باران خواستن، آب خواستن، نام مرضی که بیمار آب بسیار خواهد حبن. یا استسقاء بطن. مرضی که موجب شود آب در انساج شکم جمع شود استسقاء بطنی
یاری خواستن
تنک شدن، بنده خواستن، به بندگی گرفتن بنده گرفتن بنده شمردن
افسون خواستن
یاری جستن یاری جویی
راه جستن، پندخواهی ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن،جمع استرشادات
طلب باز پس چیزی کردن
پیمان خواهی
آمادگی کردن، محیا شدن، آمادگی، آماده شدن
استعجاب شگفت کردن شگفتی نمودن عجیب شمردن در شگفت شدن بشگفت آمدن، شگفتی تعجب
گریز دروغین، روانی کار، کناره پردازی: از زمینه سخن بیرون رفتن از پیش دشمن گریختن برای فریفتن او، شمول خواستن، از مطلب دور افتادن، گوینده یا نویسنده ضمن مدح یا هجو یا تغزل از مطلب اصلی خارج شود و بمضمون دیگر بپردازد آنگاه باز بمضمون نخستین باز گردد
شیدا گشتن، دل بردن
به مزد گرفتن مزدوری گرفتن، سلاک کردن، سلاک داری اجیر کردن بمزد گرفتن مزدور را، اجاره کردن (خانه دکان و جز آنرا) توضیح استعمال بجای (استیجار) نادرست است