آب بر شرمگاه پاشیدن بعد وضوء، امتناع کردن. اباء. نه گفتن: و گاه گاه از انواع تحکم آن حضرت متبرّم شدی و عظم همت و فرط اباء برو غالب آمدی و از آن مؤاخذات و مطالبات استنکاف نمودی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 47). - استنکاف کردن، امتناع کردن. ابا کردن. ، پی گم کردن، بزرگ منشی نمودن. (منتهی الارب) ، برگردیدن. عدول کردن.
آب بر شرمگاه پاشیدن بعد وضوء، امتناع کردن. اباء. نه گفتن: و گاه گاه از انواع تحکم آن حضرت متبرّم شدی و عظم همت و فرط اباء برو غالب آمدی و از آن مؤاخذات و مطالبات استنکاف نمودی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 47). - استنکاف کردن، امتناع کردن. ابا کردن. ، پی گم کردن، بزرگ منشی نمودن. (منتهی الارب) ، برگردیدن. عدول کردن.
سطبر و آکنده شدن چوزه. (منتهی الارب). ستبر شدن: استوکحت الفراخ، استغلظت. (اقرب الموارد) ، در نسخۀ ابوحفص به معنی دهن ظروف آمده و بهمین بیت متمسک شده. (سروری) (رشیدی). دهان ظروف و اوانی. (برهان). در حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی بیت مذکور به معنی ریم جراحت آمده ولی استیم در این شعر به معنی آستین و مجازاً، دهانه است چنانکه مظفری گوید: بگشای بشادی و فرخی ای جان جهان استیم خی کامروز بشادی فرارسید تاج شعرا خواجه فرخی. مظفری (از فرهنگ اسدی)
سطبر و آکنده شدن چوزه. (منتهی الارب). ستبر شدن: استوکحت الفراخ، استغلظت. (اقرب الموارد) ، در نسخۀ ابوحفص به معنی دهن ظروف آمده و بهمین بیت متمسک شده. (سروری) (رشیدی). دهان ظروف و اوانی. (برهان). در حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی بیت مذکور به معنی ریم جراحت آمده ولی استیم در این شعر به معنی آستین و مجازاً، دهانه است چنانکه مظفری گوید: بگشای بشادی و فرخی ای جان جهان استیم خی کامروز بشادی فرارسید تاج شعرا خواجه فرخی. مظفری (از فرهنگ اسدی)