- استیضاح
- آشکار کردن خواستن، طلب پیدائی، طلب روشنی چیزی
معنی استیضاح - جستجوی لغت در جدول جو
- استیضاح
- بازخواست
- استیضاح
- توضیح خواستن، خواستار آشکار کردن مطلبی شدن، در علوم سیاسی توضیح خواستن گروهی از نمایندگان مجلس از یکی از وزیران یا رئیس دولت
- استیضاح ((اِ))
- توضیح خواستن، کاوش، بازخواست، توضیح خواستن نمایندگان مجلس از وزیری در مورد مطالبی
- استیضاح
- Impeachment
- استیضاح
- импичмент
- استیضاح
- Amtsenthebung
- استیضاح
- імпічмент
- استیضاح
- impeachment
- استیضاح
- impeachment
- استیضاح
- impeachment
- استیضاح
- juicio político
- استیضاح
- destitution
- استیضاح
- afzetting
- استیضاح
- การถอดถอน
- استیضاح
- pemakzulan
- استیضاح
- إشباعٌ زائدٌ
- استیضاح
- महाभियोग
- استیضاح
- הַדָּחָה
- استیضاح
- görevden alma
- استیضاح
- mashtaka ya uongozi
- استیضاح
- অভিশংসন
- استیضاح
- استیضاح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آکنده شدن، چوره (چوره رخنه های کمهردوک را گویند که هنگام رشتن چرخ در آن کنند) زفتی ورزیدن (زفتی بخل)
شوخی زشت، شوخی زشت کردن
ستمگری
Impeach
отстранять
anklagen
відстороняти
oskarżyć