چیزی را بسیار خواستن. (زوزنی). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). افزونی خواستن. استمجاد: همچنان کاین شاهزاده شکر شاه کرد زاستکبار و زاستکثار جاه. مولوی. - استکثار کردن، بسیار خواستن. زیاده طلبی.
چیزی را بسیار خواستن. (زوزنی). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). افزونی خواستن. استمجاد: همچنان کاین شاهزاده شکر شاه کرد زاستکبار و زاستکثار جاه. مولوی. - استکثار کردن، بسیار خواستن. زیاده طلبی.
استئثار. استیثار بر اصحاب،برگزیدن گزیده ها خویش را نه یاران را: استأثر علی اصحابه، بازکاویدن از خبر، فراهم کردن زن نطفۀ مرد را در زهدان، باز کردن سر ظرف و مطلع شدن. سرگشادن آوند شیر را و مطلع شدن: استودف لبناً فی الاناء، دراز گردیدن گیاه. (منتهی الارب) ، چکیدن
استئثار. استیثار بر اصحاب،برگزیدن گزیده ها خویش را نه یاران را: استأثر علی اصحابه، بازکاویدن از خبر، فراهم کردن زن نطفۀ مرد را در زهدان، باز کردن سر ظرف و مطلع شدن. سرگشادن آوند شیر را و مطلع شدن: استودف لبناً فی الاناء، دراز گردیدن گیاه. (منتهی الارب) ، چکیدن