جدول جو
جدول جو

معنی استکثار - جستجوی لغت در جدول جو

استکثار
افزون خواهی، زیاده طلبی
تصویری از استکثار
تصویر استکثار
فرهنگ فارسی عمید
استکثار(مُ رَقْ قَ)
چیزی را بسیار خواستن. (زوزنی). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). افزونی خواستن. استمجاد:
همچنان کاین شاهزاده شکر شاه
کرد زاستکبار و زاستکثار جاه.
مولوی.
- استکثار کردن، بسیار خواستن. زیاده طلبی.
لغت نامه دهخدا
استکثار
فزونخواهی، انباشتن، برافزودن بسیار خواستن چیزی را، بسیار کردن بر افزودن، بسیار داشتن، زیادت طلبی افزون جویی
فرهنگ لغت هوشیار
استکثار((اِ تِ))
طلب فراوانی کردن، زیادت طلبی
تصویری از استکثار
تصویر استکثار
فرهنگ فارسی معین
استکثار
افزایش، افزون خواهی، افزون طلبی، زیادت طلبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استکبار
تصویر استکبار
زورگویی ناشی از داشتن قدرت، خود را بزرگ دانستن، تکبر کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ رَکْ کَ)
سطبر گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
بینی افشاندن. (منتهی الارب). بینی دمیدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ)
رجوع به استیثار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ فُ)
بزرگ دیدن کسی یا چیزی را: استکبره. (منتهی الارب).
و اءستکبر الاخبار قبل لقائه
فلمّا التقینا صغّر الخبر الخبر.
متنبی.
لغت نامه دهخدا
(مُ)
استئثار. استیثار بر اصحاب،برگزیدن گزیده ها خویش را نه یاران را: استأثر علی اصحابه، بازکاویدن از خبر، فراهم کردن زن نطفۀ مرد را در زهدان، باز کردن سر ظرف و مطلع شدن. سرگشادن آوند شیر را و مطلع شدن: استودف لبناً فی الاناء، دراز گردیدن گیاه. (منتهی الارب) ، چکیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از استحثاث
تصویر استحثاث
بر افژولیدن بر انگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجمار
تصویر استجمار
گردهمایی سپاه، گردهمایی مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجبار
تصویر استجبار
توانگری پس از تنگدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
نتیجه ثمر کسی را خواستن نتیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استثخار
تصویر استثخار
واپسماندن، واپسین شدن، رزنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحسار
تصویر استحسار
مانده شدن ماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبصار
تصویر استبصار
طلب بصیرت کردن، بینا دل شدن، صاحب بصیرت، بینا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبشار
تصویر استبشار
گشاده روئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذکار
تصویر استذکار
بادکردن، یاد آوری یاد کرد، جمع استذکارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدرار
تصویر استدرار
شیرخواستن، پرشیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدبار
تصویر استدبار
پشت گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحرار
تصویر استحرار
پر بار شدن کشت پر بار خواستن کشت، افزونی خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استسرار
تصویر استسرار
پنهان شدن، کنیزک خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحضار
تصویر استحضار
بخود بار آمدن، یاد داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفار
تصویر استحفار
کندن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحقار
تصویر استحقار
خوار وکوچک شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استسخار
تصویر استسخار
افسون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشعار
تصویر استشعار
تر سیدن در دل
فرهنگ لغت هوشیار
بر صنعتگران از نجار و کفش دوز و یا کارگران فنی که در کار خبره و استاد باشند اطلاق میشود و زیر دستان آنان را شاگرد مینامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکبار
تصویر استکبار
بزرگ منشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئثار
تصویر استئثار
نیکو خواست به خواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخمار
تصویر استخمار
استخوان کتف دست کترا (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکبار
تصویر استکبار
((اِ تِ))
بزرگ دیدن کسی یا چیزی را، تکبر کردن، خودنمایی، گردنکشی کردن
فرهنگ فارسی معین
جهانخواری، طغیان، گردن کشی، امپریالیسم
متضاد: استضعاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد