- استکاک
- کرشدن گوش سنگینی
معنی استکاک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باهم خراشیدن با هم مالیدن به هم مالیدن
در هم شدن امور
ظرفی که در آن چای میاشامند، پیاله
بی مایه یافتن ناپسند یافتن سست یافتن
روفان خواستن روفانیدن (روفانیدن مسواک کردن) دندان شستن
از هم جدا گردیدن، از گرو در آوردن، از گرو بدر آوردن گروی
خراشیدن، خاریدن، ساییدن، اصطکاک، خود را به چیزی مالیدن
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
ظرف کوچک استوانه ای شکل از جنس شیشه یا بلور که معمولاً جهت نوشیدن چای به کار می رود
ظرف کوچک استوانه ای و شیشه ای یا بلوری برای خوردن چای و مایعات دیگر
تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار
دروغ گفتن، بریده شدن سخن گفتن بی اندیشه، بردن آبرو، دورشدن
لو یشه بندی (لویشه چوب و ریسمانی که به دهان چارپایان بندند، استوار شدن
دشوارشدن، آموختن زبان پارسی پس از زبان تازی
گران فروختن، انبار کردن
لنگ بستن
بند فروهشتگی بندسستی
بر هم نشستن، انبوهی
برف نشستن
نگونسازی افتادن برآمدن پستان
بر کمان بودن، ایستاشدن (ایستا ثابت)، برجستن سرخرگ ثابت شدن، یا ارتکاز برقوس. گوشه کمال بر زمین نهاده بر آن تکیه کردن (برای برخواستن) بر کمان تکیه کردن کمان را بر زمین فرو برده ایستادن، یا ارتکاز عرق. بر جستن رگ پریدن رگ
گناه و معصیت کردن
پیشی گرفتن پیشی جستن پیشی جویی در: تیراندازی دو و میدانی پیشی جستن پیشی گرفتن
بر صنعتگران از نجار و کفش دوز و یا کارگران فنی که در کار خبره و استاد باشند اطلاق میشود و زیر دستان آنان را شاگرد مینامند
نزاریدن دام لاغر شدن دام
آب از چاه بر کشیدن آب کشیدن، آب خواستن طلب آب، نوشاندن آب و شراب
برانگیختگی، تاسه مندی، لاغری، دگر رنگی
پیشوا گرفتن، به مادری برگزیدن
گوش داشتن، شنیدن آواز
رایخواهی
به کنیزی گرفتن
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن