جدول جو
جدول جو

معنی افتکاک

افتکاک((اِ تِ))
از هم جدا کردن، از گرو به در آوردن گروی
تصویری از افتکاک
تصویر افتکاک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افتکاک

افتکاک

افتکاک
از هم جدا گردیدن، از گرو در آوردن، از گرو بدر آوردن گروی
افتکاک
فرهنگ لغت هوشیار

افتکاک

افتکاک
از گرو بیرون آوردن گروی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرو بازستدن. (تاج المصادر بیهقی). خلاص کردن. جدا شدن. فک. بازگشادن. (یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا

احتکاک

احتکاک
خراشیدن، خاریدن، ساییدن، اصطکاک، خود را به چیزی مالیدن
احتکاک
فرهنگ فارسی عمید

امتکاک

امتکاک
مکیدن کُرِّه همه شیر پستان را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بزیست نرم و نازک و فراخ رسیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بزندگی ملایم و نرم رسیدن. (از قطر المحیط) ، در آب آمیخته خوردن پینو را. (منتهی الارب). در آب آمیخته خوردن پینو را یعنی کشکاب خوردن. (ناظم الاطباء). ساییدن کشک در آب و خوردن آن. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا