جدول جو
جدول جو

معنی استنکاح - جستجوی لغت در جدول جو

استنکاح
همسر خواستن، زن کردن، شوی کردن، نیوتش خواستن (نیوتش هم آوایی پیشکش جماع مجامعت) عقد زناشویی بستن طلب نکاح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
استنکاح
((اِ ت ِ))
عقد زناشویی بستن، طلب نکاح کردن
تصویری از استنکاح
تصویر استنکاح
فرهنگ فارسی معین
استنکاح
عقد زناشویی بستن
تصویری از استنکاح
تصویر استنکاح
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آکنده شدن، چوره (چوره رخنه های کمهردوک را گویند که هنگام رشتن چرخ در آن کنند) زفتی ورزیدن (زفتی بخل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنجاح
تصویر استنجاح
روایی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنکاه
تصویر استنکاه
بوی دهان آزمودن بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنکان
تصویر استنکان
در پرده شدن پردگی
فرهنگ لغت هوشیار
پی گم کردن، ننگ داشتن، سرپیچی سر باز زدن، نگاشتن، خود داری کردن، کشیده شدن: به هر راهی ننگ داشتن عار داشتن، سرباز زدن امتناع کردن، سرپیچی
فرهنگ لغت هوشیار
نیگویی ناپذیری ناشناختگی ناپسند یابی نیگری (انکار) نا شناختن، خواستار دریافتن امری نا شناس گردیدن، انکار کردن، یا یاء استنکار. یاء نکره یاء تنکیر: اسبی خریدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنصاح
تصویر استنصاح
پند خواهی، اندرز خواهی، اندرز نیوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنکاف
تصویر استنکاف
سرباززنی، خودداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استنجاح
تصویر استنجاح
درخواست برآورده شدن حاجت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استنکار
تصویر استنکار
شناختن کسی را منکر شدن، انکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استنکاف
تصویر استنکاف
((اِ تِ))
از انجام کاری ننگ داشتن، سر باز زدن، رد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استنکار
تصویر استنکار
((اِ تِ))
انکار کردن، نشناختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استنجاح
تصویر استنجاح
((اِ تِ))
برآورده شدن حاجتی را طلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استنکاف
تصویر استنکاف
خودداری کردن
فرهنگ فارسی عمید
بر صنعتگران از نجار و کفش دوز و یا کارگران فنی که در کار خبره و استاد باشند اطلاق میشود و زیر دستان آنان را شاگرد مینامند
فرهنگ لغت هوشیار
زشت دانستن ناهنجار دانستن بد دانستن زشت شمردن قبیح دانستن مقابل استحسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفلاح
تصویر استفلاح
رستگاری خواستن، رستگاری یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
گشاده خواهی (پانزدهم ماه رجب تازی را روز استفتاح گویند و برآنند که در آن روز درهای آسمان به روی خدایخانه گشوده است)، کیش پرسی پاسخ جویی برای پرسه های دینی ، آغازیدن، پیروزی خواستن نصرت خواستن فیروزی جستن، گشادگی خواستن فتوح خواستن گشایش طلبیدن، یار خواستن یاری خواستن، آغازیدن ابتدا کردن، خواستار رفع دشواری از کاری شدن خواستن حل مشکلی که در قرآن باشد، یا روز استفتاح روز پانزدهم ماه رجب که میگویند در آن روز درهای آسمان یا درهای کعبه باز است
فرهنگ لغت هوشیار
فرود آمدن فرود افتادن، فرود کشیدن، فرود خواستن فرو آوردن فرو فرستادن، فرود آمدن خواستن فرود آمدن، از مرتبه خود فرو افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استندار
تصویر استندار
توضیح حکام سلسله پادوسبان طبرستان را بعنوان فوق میخواندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنجاف
تصویر استنجاف
پراکندیدن ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنجاز
تصویر استنجاز
پایبندی خواستن بر آوردن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
دلیری پس از ترس، توانایی پس از سستی یاری خواستن استعانت جستن، توانا گردیدن بعد از سستی دلیری کردن پس از ترس
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن، پلیدی زدودن، خرما خوردن، میوه چیدن، شتافتن رستن رهایی یافتن، شستن جای پلید و نجس را که بول و غایط در آن بوده است و سنگ و کلوخ بدانجا مالیدن، یا سنگ استنجاء. سنگی که بوسیله آن بول و غایط را از جایی پاک کنند سنگی که بدان تطهیر میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
بازجستن، بازیافتن بازیافت از زمینه و آغازه طلب نتیجه کردن استخراج نتیجه کردن استخراج نتیجه کردن از مقدمات، جمع استنتاجات
فرهنگ لغت هوشیار
دریافت، پی بردن، بیرون کشیدن بیرون آوردن چیزی را درآوردن، دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی، جمع استنباطات. یا قوه استنباط. قوه استخراج حقایق و مطالب
فرهنگ لغت هوشیار
آگاهی یافتن، پیام خواستن باز کاوی خبر جستن در جستجوی خبر بر آمدن خبر پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمناح
تصویر استمناح
بخشش خواستن یاری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استملاح
تصویر استملاح
نمکین خواستن، نمکین یافتن (نمکین ملیح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرواح
تصویر استرواح
بو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرکاک
تصویر استرکاک
بی مایه یافتن ناپسند یافتن سست یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
نیکویی کردن خواستن، نیک شدن نیک آمدن، استنباطی که قاضی از روی کلیات مصالح لازم الرعایه بدست میاورد. صلاح کاری را جستن
فرهنگ لغت هوشیار