استنابت. به نیابت خواستن کسی را. بر نیابت داشتن خواستن. (زوزنی). نیابت داشتن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) : ارسلان شاه را در شادیاخ به استنابت مثال فرستاد. (جهانگشای جوینی).
استنابت. به نیابت خواستن کسی را. بر نیابت داشتن خواستن. (زوزنی). نیابت داشتن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) : ارسلان شاه را در شادیاخ به استنابت مثال فرستاد. (جهانگشای جوینی).
به آب رسیدن چاه کن. آب برآوردن. (منتهی الارب). بیرون آوردن آب. (تاج المصادر بیهقی). الاستنباط، استخراج الماء من العین، من قولهم نبط الماء، اذا خرج من منبعه. (تعریفات جرجانی).
به آب رسیدن چاه کن. آب برآوردن. (منتهی الارب). بیرون آوردن آب. (تاج المصادر بیهقی). الاستنباط، استخراج الماء من العین، من قولهم نبط الماء، اذا خرج من منبعه. (تعریفات جرجانی).
شنیدن بوی دهان. شنیدن بوی دهن کس را تا معلوم کند که چه خورده است. دریافتن بوی دهن کسی خواستن. هه کردن فرمودن کسی را. (منتهی الارب). ها کردن فرمودن کسی را تا بوی دهان او بداند. هه کردن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) ، شیفته گردانیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
شنیدن بوی دهان. شنیدن بوی دهن کس را تا معلوم کند که چه خورده است. دریافتن بوی دهن کسی خواستن. هه کردن فرمودن کسی را. (منتهی الارب). ها کردن فرمودن کسی را تا بوی دهان او بداند. هه کردن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) ، شیفته گردانیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
دریافت، پی بردن، بیرون کشیدن بیرون آوردن چیزی را درآوردن، دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی، جمع استنباطات. یا قوه استنباط. قوه استخراج حقایق و مطالب
دریافت، پی بردن، بیرون کشیدن بیرون آوردن چیزی را درآوردن، دریافت معنی و مفهوم چیزی بر اثر دقت و تیزهوشی، جمع استنباطات. یا قوه استنباط. قوه استخراج حقایق و مطالب