جدول جو
جدول جو

معنی استلزام - جستجوی لغت در جدول جو

استلزام
بایستگی ناگزیری، چسبیدگی، همراه داشتن همراه گرفتن همراه داشتن، لزوم وجوب ضرورت لازم شدگی بهم چسبیدگی، جمع استلزامات. یا استلزام عقلی
فرهنگ لغت هوشیار
استلزام
لازم بودن، لزوم، ضرورت
تصویری از استلزام
تصویر استلزام
فرهنگ فارسی عمید
استلزام
((اِ تِ))
همراه گرفتن، لزوم، وجوب
تصویری از استلزام
تصویر استلزام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع استلزام یا استلزامات عقلی. نتایج عقلی یک حکم شرعی آنکه عقل بتوسط حکمی شرعی از روی وحدت ملاک نتیجه بدست آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلهام
تصویر استلهام
نوید خواهی (نوید الهام)، به دل گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلحام
تصویر استلحام
فراخراه جستن، فراخ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گردن نهادن، رامش خواستن زره خواستن، از ناکسان زن خواستن بساویدن بر ماسیدن (لمس کردن از راه دست کشیدن)، در بر گرفتن، آشتی کردن لمس کردن بسودن دست کشیدن بچیزی. یا استلام حجر. بسودن سنگ (بلب یا دست) سنگ را لمس کردن، بوسه دادن، در بر گرفتن، صلح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلام
تصویر استلام
دست مالیدن و بوسه زدن به چیزی به قصد تبرک
استلام حجر: در فقه دست مالیدن به حجرالاسود در ضمن مناسک حج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استلام
تصویر استلام
((اِ تِ))
لمس کردن، دست کشیدن به چیزی، بوسه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استلزام عقلیه
تصویر استلزام عقلیه
بایستگی بخردانه
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند خواهی، بهره خود خواستن سوگند خوردن خواستن در خواست قسم خوردن کردن، بخش کردن خواستن (از تیره های قمار و غیره)، تفاءل و تطیر بتیرهای بی پر در نزد عرب در دوران جاهلیت، بهره و نصیب خود خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفهام
تصویر استفهام
پرسیدن چیزی جهت آگاه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیضام
تصویر استیضام
ستمگری
فرهنگ لغت هوشیار
دستور گماردن دستور گرداندن، به دستوری پرداختن ویچیری (وزیری)، گرد کردن و بردن
فرهنگ لغت هوشیار
فرود آمدن فرود افتادن، فرود کشیدن، فرود خواستن فرو آوردن فرو فرستادن، فرود آمدن خواستن فرود آمدن، از مرتبه خود فرو افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
سرشت پرسی (سرشت مزاج) دریافت اندیشه و خواست از چگونگی مزاج آگاهی بدست آوردن مزاج دانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
با مزه یافتن خوشمزه یافتن مزه کردن طلب مزه کردن مزه خاستن، مزه یافتن لذت بردن، خوش مزه دانستن با مزه یافتن خوش مزه شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
فراخوانی برای یگانگی فراخواندن کسانی را برای بهم آمدن در خواست ملحق گردیدن بهم کردن، دعوی کردن که فرزند از آن من است بخود نسبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلجاج
تصویر استلجاج
ستیهیدن در سوگند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکرام
تصویر استکرام
گرامی خواست گرامی خواستن، گرامی یافتن، بزرگواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکتام
تصویر استکتام
پوشیده گری، سرپوش نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشمام
تصویر استشمام
بو کشیدن، بوئیدن، بو یافتن از چیزی، استشمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استسلام
تصویر استسلام
فرمانبردار شدن، طلب سلامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استزلال
تصویر استزلال
لغزیدن، لغزیدن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرمام
تصویر استرمام
واسازی خواستن (وا سازی مرمت) واساز خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرزاق
تصویر استرزاق
روزی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرحام
تصویر استرحام
مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعمام
تصویر استعمام
دستار نهادن، دستار خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
واجیدن آگاهی خواست آموزش خواستن آفراس آگهی خواستن آگاهی خواستن پرسش کردن پرسیدن خبر گرفتن، آموزش خواستن،جمع استعلامات. خبری را پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بزرگی جستن، بزرگ شمردن، بزرگ منشی بزرگ شمردن بزرگ داشتن، بزرگ منشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعصام
تصویر استعصام
چنگ زدن باز داشتن چنگ در زدن دست انداختن تشبث کردن، پناه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
کند زبانی پوشیده شدن، ناتوان شدن بسخن گفتن عاجز شدن در سخن، خاموش گشتن از پاسخ سایل، بسته و مبهم شدن کلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطعام
تصویر استطعام
خوردنی خواستن، طعام خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهمام
تصویر استهمام
دلسوزی اندوه دیگران خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهزاء
تصویر استهزاء
ریشخند افسونگری دست انداختن افسوس کردن ریشخند نمودن
فرهنگ لغت هوشیار