استاد، آنکه علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده، دانا و توانا در علم یا هنری، معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار، سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی، رئیس در برخی از بازی های کودکان
استاد، آنکه علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده، دانا و توانا در علم یا هنری، معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار، سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی، رئیس در برخی از بازی های کودکان
ستون، پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، در امور نظامی دسته ای از سربازانکه پشت سر هم در یک خط حرکت کنند، دیرک خیمه، نوشته ای که به صورت عمودی و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد، چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند، بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است، پشتیبان، تکیه گاه، برای مثال استن این عالم ای جان غفلت است / هوشیاری این جهان را آفت است (مولوی - ۱۱۸)
ستون، پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، در امور نظامی دسته ای از سربازانکه پشت سر هم در یک خط حرکت کنند، دیرک خیمه، نوشته ای که به صورت عمودی و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد، چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند، بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است، پشتیبان، تکیه گاه، برای مِثال استن این عالم ای جان غفلت است / هوشیاری این جهان را آفت است (مولوی - ۱۱۸)
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
طرز، اسلوب، سبک، شیوه، نوعی مبل مجلل و دارای کنده کاری و نقوش برجسته، به سبک شاهان قدیم فرانسه نوعی فولاد که در برابر زنگ زدگی مقاومت می کند، آلیاژ فولادی زنگ نزن
طرز، اسلوب، سبک، شیوه، نوعی مبل مجلل و دارای کنده کاری و نقوش برجسته، به سبک شاهان قدیم فرانسه نوعی فولاد که در برابر زنگ زدگی مقاومت می کند، آلیاژ فولادی زنگ نزن
اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان که امروزه یک پنجم از اصل آن باقی مانده است، ابستا، است، وستا، ستا، برای مثال وز او زند و استا بیاموختند / ببستند و آذر برافروختند (فردوسی - ۵/۱۷۰)
اَوِستا، کتاب مقدس زرتشتیان که امروزه یک پنجم از اصل آن باقی مانده است، اَبِستا، اَست، وَستا، سَتا، برای مِثال وز او زند و استا بیاموختند / ببستند و آذر برافروختند (فردوسی - ۵/۱۷۰)
قصبه ای جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین، 30000، گزی جنوب خاور مرکز بخش در کوهستان، سردسیر، دارای 1969 تن سکنه، آب آن از شعبه رود خانه محلی، محصول آن غلات، سیب زمینی، میوه جات، قلمستان، صنایع دستی آن قالیچه و جاجیم بافی، شغل اهالی زراعت وراه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 11) ، یکسو گردیدن. (منتهی الارب). یکسو شدن. (زوزنی)
قصبه ای جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین، 30000، گزی جنوب خاور مرکز بخش در کوهستان، سردسیر، دارای 1969 تن سکنه، آب آن از شعبه رود خانه محلی، محصول آن غلات، سیب زمینی، میوه جات، قلمستان، صنایع دستی آن قالیچه و جاجیم بافی، شغل اهالی زراعت وراه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 11) ، یکسو گردیدن. (منتهی الارب). یکسو شدن. (زوزنی)
شهرکی به خطۀ ناوار شمال اسپانیا و جنوب غربی شهرستان بنبلونه (پامپلون). از نظر موقع جغرافیائی به تنگه های ناوار نزدیک و بدین مناسبت دارای اهمیت نظامی است، غوره مانندی برآوردن خرمابن بعد درودن خرما. (منتهی الارب). غوره گونه برآوردن نخل پس از چیدن خرمای آن
شهرکی به خطۀ ناوار شمال اسپانیا و جنوب غربی شهرستان بنبلونه (پامپلون). از نظر موقع جغرافیائی به تنگه های ناوار نزدیک و بدین مناسبت دارای اهمیت نظامی است، غوره مانندی برآوردن خرمابن بعد درودن خرما. (منتهی الارب). غوره گونه برآوردن نخل پس از چیدن خرمای آن
استاد از استاییدن یعنی ستایش کن، ستایش کننده ستاینده. آموزنده آموزگار معلم (مطلقا)، در اصطلاح امروز درجه ایست دانشگاهی بالاتر از دانشیار، ماهر حاذق سر رشته دار در کاری، خط یا نقطه یا سطحی که آنرا ماء خذ کار قرار دهند الگو دلیل، مقیاس فلزات قیمتی که ملاک مسکوکات محسوب میشود، عنوانی بود برای برخی درجه داران در سپاه ینی چری عثمانی. استاد
استاد از استاییدن یعنی ستایش کن، ستایش کننده ستاینده. آموزنده آموزگار معلم (مطلقا)، در اصطلاح امروز درجه ایست دانشگاهی بالاتر از دانشیار، ماهر حاذق سر رشته دار در کاری، خط یا نقطه یا سطحی که آنرا ماء خذ کار قرار دهند الگو دلیل، مقیاس فلزات قیمتی که ملاک مسکوکات محسوب میشود، عنوانی بود برای برخی درجه داران در سپاه ینی چری عثمانی. استاد
سست و تباه شدن کار زیان رسیدن بکارها نادرست شدن کار خلل پذیرفتن، نابسامانی بی سروسامانی، آشفتگی فکر نقصان عقل. یا اختل حواس. پراکندگی و پریشانی حسها. یا اختل عقل. شوریده عقل بودن نقصان عقل
سست و تباه شدن کار زیان رسیدن بکارها نادرست شدن کار خلل پذیرفتن، نابسامانی بی سروسامانی، آشفتگی فکر نقصان عقل. یا اختل حواس. پراکندگی و پریشانی حسها. یا اختل عقل. شوریده عقل بودن نقصان عقل