جدول جو
جدول جو

معنی پاستل

پاستل((س ِ))
گچ رنگی ویژه طراحی، نوعی شیرینی شبیه راحت الحلقوم که سفت تر از آن و دارای طعم و اسانس میوه است
تصویری از پاستل
تصویر پاستل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاستل

پاستر

پاستر
لوئی. عالم کیمیاوی بزرگ فرانسه. مولد وی به دُل بسال 1822م. / 1237 هجری قمری وفات در سنۀ 1895م. 1312/ هجری قمری وی پس از ختم تحصیلات خویش در پاریس به معلمی کلژ دوبزانسون منتخب شد (1840) و سه سال بعد به دارالمعلمین عالی راه یافت و سپس آگرژه در علوم طبیعی و دکتر در علوم (1847) و معلم مدرسه دیژون گردید و در 1852 در دانشکدۀاستراسبورگ به استادی علم شیمی نائل گشت و پس از چندی توقف در لیل او را به پاریس خواندند و به مدیریت تحقیقات علمی دارالمعلمین منصوب گردید (1857) و بعد عضو آکادمی علوم و از 1887 تا 1889 با حفظ سمت مزبورمنشی دائمی آکادمی بود و بعضویت آکادمی فرانسه و طب و چند مؤسسۀ علمی خارجی نیز انتخاب شد. در جنگ 1870 تمام عناوینی را که دولت آلمان به وی داده بود ازراه اعتراض بدان دولت بازفرستاد. در 1874 مجلس ملی راتبه ای به مبلغ 25000 فرانک در سال برای وی تصویب کرد و این اعتبار پس از فوت او قابل انتقال به زن و فرزندان او بود. در سال 1895م. در جشن ولادت این دانشمند در سوربن تظاهرات علمی عظیمی صورت گرفت. او در تخمیر و بیماریهای کرم ابریشم و عموم امراض ساریه و بالخاصّه مرض هاری (داءالکلب) نظریه های بدع آورد و در امر دفع عفونت و میکرُبها اکتشافات او اصول معالجات و مداوای امراض را که تا بدان روز متداول بود یکباره زیر و زبر کرد و پایۀ تداوی را بر اساس نو نهاد
لغت نامه دهخدا

پاستا

پاستا
ژیودیتا، مغنیۀ ایتالیائی، مولد بسال 1798م، 1212/ هجری قمری در شهر کُم و وفات در سنۀ 1865م، 1281/ هجری قمری
لغت نامه دهخدا

استل

استل
شکسته ای از استخر. تالاب. آبگیر. برکه. استخر. (برهان). ستخر. حوض. مخفف آن: ستل. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

پاست

پاست
شهری به کلمبیا در ایالت کوکا، مرکز ناحیه ای به همین نام بر دامنۀ کوه آتش فشان گالرا. دارای 11000 تن سکنه و آن بسال 1539م. 945/ هجری قمری بنا شده است
لغت نامه دهخدا

پاتل

پاتل
پیِر. نقاش فرانسوی بمائۀ هفدهم میلادی. وی در تصویر مناظر بارع و صاحب مهارت است. وفات ظاهراً بسال 1676م. (1086 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا