اقطاع خواستن. (تاج المصادر بیهقی). بمقاطعه خواستن، آب بسیار خواستن. (منتهی الارب) ، بسیار گرفتن، بسیار آمدن. (زوزنی). چیزی را بسیار آمدن. (تاج المصادر بیهقی). بسیار آمدن چیزی را. (منتهی الارب). بسیار انگاشتن. بسیار یافتن خبر. بسیارشمردن، بسیارمال شدن. (منتهی الارب)
اقطاع خواستن. (تاج المصادر بیهقی). بمقاطعه خواستن، آب بسیار خواستن. (منتهی الارب) ، بسیار گرفتن، بسیار آمدن. (زوزنی). چیزی را بسیار آمدن. (تاج المصادر بیهقی). بسیار آمدن چیزی را. (منتهی الارب). بسیار انگاشتن. بسیار یافتن خبر. بسیارشمردن، بسیارمال شدن. (منتهی الارب)
عطر آلودن خواستن، پیمان کردن با کسی: استعهد من صاحبه، سوگندنامه یا بیعنامه نوشتن، تاوان دادن کسی را از خود یااز نفس خود: استعهد فلاناً من نفسه. (منتهی الارب)
عطر آلودن خواستن، پیمان کردن با کسی: استعهد من صاحبه، سوگندنامه یا بیعنامه نوشتن، تاوان دادن کسی را از خود یااز نفس خود: استعهد فلاناً من نفسه. (منتهی الارب)