جدول جو
جدول جو

معنی استقرار - جستجوی لغت در جدول جو

استقرار
چیزی یا کسی را در جایی ثابت کردن، مستقر شدن، ساکن شدن
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
فرهنگ فارسی عمید
استقرار
(مَ دُ خُوَرْ / خُرْ)
ثبات. سکون. آرام گرفتن. (غیاث) (تاج المصادر بیهقی). ثابت شدن. (غیاث). قرار و ثبات ورزیدن به جائی. آرمیدن. (منتهی الارب). قرار گرفتن: احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه تاریخ یمینی ص 306) ، منتقل شدن به امری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
استقرار
استوار و پا بر جا شدن
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
فرهنگ لغت هوشیار
استقرار
((اِ تِ))
برقرار کردن، پابرجا شدن، قرار یافتن
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
فرهنگ فارسی معین
استقرار
برپایی، جایگیری
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
فرهنگ واژه فارسی سره
استقرار
استواری، اسکان، ایستادگی، تثبیت، تحکیم، ثبات، ثبوت، جایگیری، قرار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استقرار
إنشاءٌ
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به عربی
استقرار
Deployment
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استقرار
déploiement
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
استقرار
implantação
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استقرار
تنصیب
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به اردو
استقرار
развертывание
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به روسی
استقرار
Bereitstellung
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به آلمانی
استقرار
розгортання
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استقرار
rozmieszczenie
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به لهستانی
استقرار
部署
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به چینی
استقرار
kupeleka
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
استقرار
মোতায়েন
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به بنگالی
استقرار
dispiegamento
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استقرار
dağıtım
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
استقرار
배치
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به کره ای
استقرار
配備
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
استقرار
פריסת
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به عبری
استقرار
penyebaran
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
استقرار
การประจำการ
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به تایلندی
استقرار
inzet
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به هلندی
استقرار
despliegue
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
استقرار
तैनाती
تصویری از استقرار
تصویر استقرار
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استقذار
تصویر استقذار
پلید دانستن، چرک یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقراض
تصویر استقراض
وام گرفتن، وام خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
گشتن جویی (گشن فحل) فارسی گویان این واژه رابه جای پانسه یاپشک (قرعه) به کار میبرند قرعه کشیدن، توضیح در عربی بمعنی (بعاریت خواستن گشن از کسی) و (گشن خواه شدن ماده شتر و ماده گاو) و غیره آمده و بمعنی قرعه کشیدن در عربی (اقتراع) مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقران
تصویر استقران
پر خونی، توانایی، همتاجویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقصار
تصویر استقصار
میانه روی خواستن کوتاهی کرده دانستن کوتاه کردن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقطار
تصویر استقطار
باران خواستن، چکیده خواستن چکیده گیری سرشک گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقدار
تصویر استقدار
نیرو خواهی، سرنوشت پذیری
فرهنگ لغت هوشیار